گنجور

 
غنی کشمیری

رفت مانند شیشهٔ ساعت

عمر من در نفس شماریها

روزی مار نیست غیر از خاک

خاک بر فرق مالداریها

هست چو ناخنم نگین بی نقش

ننگ دارم ز نامداریها

بی تکلف نفس شمرده زدن

نیست کم از نفس شماریها

گردد آئینه روشن از نفست

گر زنی دم ز خاکساریها

 
 
 
گلها برای اندروید
نظامی

در خَوَرْنَق ز نغز‌کاری‌ها

داده با اوستاد یاری‌ها

ابن یمین

بعد ازین عجز و بیقراری ها

آمده در مقام زاریها

هلالی جغتایی

با وجود گناه‌کاری‌ها

از تو دارم امیدواری‌ها

فیض کاشانی

تو و آرام و پخته کاری‌ها

من و خامی و بی‌قراری‌ها

پرسشم گر به خاطرت گذرد

دل بیمار و جان‌سپاری‌ها

غیر را روزهای عیش و طرب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه