گنجور

 
غنی کشمیری

گرم رو مانند شمعم بس که در راه فنا

دور نبود گر بسوزد در کف دستم عصا

خانهٔ ما زیر بار منت نقاش نیست

نیست نقشی پیش ما خوشتر ز نقش بوریا

بسکه شد زنجیر پایم رشتهٔ حب الوطن

در سفر دایم چو سوزن چشم دارم در قفا

گر رسد در گوش من آواز سنگ کودکان

می روم از خانه ی زنجیر بیرون چون صدا

خانه خالی کن ز اسباب تعلق چون حباب

تا نیابد راه در کاشانه ات سیل بلا

پای ما در راه عشق بسکه می آید به سنگ

می رسد در گوش من از کاسهٔ زانو صدا

از خود آرایی غنی در بند زینت نیستم

می پرد چون رنگ رو از دست من رنگ حنا

 
 
 
گلها برای اندروید
عسجدی

عسکری شکر بود تو گو بیا می‌شکرم

ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا

از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم

گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا

کشه بر بندی گرفتی در گدائی سرسری

[...]

ناصرخسرو

پادشا بر کام‌های دل که باشد؟ پارسا

پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا

پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو

کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا

پادشا گشت آرزو بر تو ز بی‌باکی تو

[...]

قطران تبریزی

تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا

در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا

تا مرا بیند بلا با کس نبندد دوستی

تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا

من بدی را نیک تر جویم که مردم را بدی

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شاعران بینوا خوانند شعر با نوا

وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا

طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته

عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا

اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن

[...]

امیر معزی

ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا

در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا

از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت

شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا

پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه