گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غالب دهلوی

نومیدی ما گردش ایام ندارد

روزی که سیه شد سحر و شام ندارد

بوسم لب دلدار و گزیدن نتوانم

نرم ست دلم حوصله کام ندارد

مفرست به طوف حرم دوست نسیمی

کز نکهت گل جامه احرام ندارد

هر ذره خاکم ز تو رقصان به هوایی ست

دیوانگی شوق سرانجام ندارد

رو تن به بلا ده که دگر بیم بلا نیست

مرغ قفسی کشمکش دام ندارد

قاصد خبر آورد و همان خشک دماغم

ظرف قدحش رشحه پیغام ندارد

بی نقش وجود تو سراپای من از ضعف

چون بستر خوابست که اندام ندارد

گردید نشانها هدف تیر بلاها

آسایش عنقا که به جز نام ندارد

بلبل به چمن بنگر و پروانه به محفل

شوق ست که در وصل هم آرام ندارد

تلخ ست رگ ذوق کبابی که بسوزد

زان رشک که سوز جگر خام ندارد

آیا به دلت ولوله کسب هوا نیست

یا آن که سرای تو لب بام ندارد

بوسی که ربایند به مستی ز لب یار

نغزست ولی لذت دشنام ندارد

هر رشحه به اندازه هر حوصله ریزند

میخانه توفیق خم و جام ندارد

غالب که به است از غزلم مصرع استاد

بادام صفای گل بادام ندارد

 
 
 
سنایی

آنی که چو تو گردش ایام ندارد

سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد

چون دانهٔ یاقوت تو گل دانه ندارد

چون دام بناگوش توبه دام ندارد

بادی نبزد در همه آفاق که از ما

[...]

نظیری نیشابوری

عشقست طلسمی که در و بام ندارد

آن کس که ازو یافت نشان نام ندارد

بس حله الوان به قد عشق بریدند

یک جامه به اندازه اندام ندارد

بادی که وزد وجد کند مست محبت

[...]

کلیم

میخانه چو من رند نکو نام ندارد

از می کشیم شکوه لب جام ندارد

از ثابت و سیاره گردون بحذر باش

کاین مزرعه یکدانه بیدام ندارد

هر سنگ که خورد از کف اطفال نگهداشت

[...]

صائب تبریزی

پروای خط آن عارض گلفام ندارد

از سادگی این صبح غم شام ندارد

پاس دل خود دار که آن زلف گرهگیر

یک دانه بغیر از گره دام ندارد

با دوری دلها چه کند قرب مکانی

[...]

فیاض لاهیجی

تنها نه ز زلفت دلم آرام ندارد

خود کیست که سر در پی این دام ندارد!

شمشاد قدان جمله به بالای تو نازند

سروی چو قدت گلشن ایّام ندارد

سررشتة پاس دل ما خوب نگه دار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه