ای وای به من که یک غلط گفتم
از گفته خویشتن پشیمانم
جز جاده کوی تو نمی دانم
با این همه وسع ملک سبحانم
در ملک رضا نشستنم خوش تر
از گوشه خانه های ویرانم
خاک ره شاه هشتمین بودن
به از شاهی روم و ایرانم
ای دست اجل بگیر بازویم
وی خلعت آخرت بپوشانم
ای سنگ لحد به فرق من بنشین
وی خاک به خویش ساز پنهانم
ای شام فراق دورتر رانم
وی صبح وصال بیش تر خوانم
گوئی که مداد خون دل باشد
کامروز برون شده ز چشمانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از کرده خویشتن پشیمانم
جز توبه ره دگر نمی دانم
کارم همه بخت بد بپیچاند
در کام زبان همی چه پیچانم
این چرخ به کام من نمی گردد
[...]
ای مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم
ای راحت اندرون مجروحم
جمعیت خاطر پریشانم
گویند بدار دستش از دامن
[...]
عاشق و خسته و پریشانم
چاره درد عاشقی نمی دانم
چون نام لب تو بر زبان رانم
از دست مگس گریخت، نتوانم
شوریدهٔ آن لبان میگونم
آشفته طرهٔ پریشانم
دیوانهٔ حرفهای موزونم
[...]
ای بخت بد ای مصاحب جانم
ای وصل تو گشته اصل حرمانم
ای بی تو نگشته شام یک روزم
ای باتو نرفته شاد یک آنم
ای خرمن عمر از تو بر بادم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.