ای روی تو فهرست شادمانی
وصل تو به از فصل نوجوانی
در چشم تو صد جور آشکارا
در زلف تو صد فتنهٔ نهانی
کویت به حقیقت بهشت دنیا
رویت به صفت عیش جاودانی
گیسوی تو طومار دلفریبی
ابروی تو طغرای دلستانی
هر بوسهیی از لعل روحبخشت
سرمایهٔ یک عمر زندگانی
گر فاخته قد ترا ببند
نشناسدش از سرو بوستانی
هر شب رود از شرم طلعت تو
در زیر زمین ماه آسمانی
مشکم جهد از مغز جای عطسه
هر گه که سر زلف برفشانی
در هجر تو ای دوست زنده ماندم
شاید که بنالم ز سختجانی
خواهم شبکی بیحضور اغیار
سرمست شوی از می مغانی
چون روح روان دربرم نشینی
وز آب دو رخ آتشم نشانی
گه زلف تو بویم چنانکه دانم
گه لعل تو بوسم چنان که دانی
تا صبح نمایم ز بیم دزدان
بر گنج سرین تو پاسبانی
ای ترک سرین تو کان نقره است
زان سیم بریز تا توانی
ترسمکه بر آنکان نقرهٔ تو
خود را بزند دزد ناگهانی
هرچند کس ار سیم تو بدزدد
زر در عوض نقره میستانی
بسپار به من سیم خویش اگرچه
از گرک ندیدست کس شبانی
ترکا علمالله مهت نخوانم
مه را نبود قد خیزرانی
شوخا شهداللهگلت ندانم
گل را نبود زلف ضیمرانی
هر نکته که در دلبری به کارست
دانی همه الا که مهربانی
هر فن بهعاشق کشی ضرورست
داری همه الّا که خوشزبانی
زنهار کجا میبری به تنها
این بار سرین را بدین گرانی
از بسکه سرین تو گشته فربه
برخاستن از جا نمیتوانی
آن بارگرن را فروهل از دوش
خود را به زمین چند می کشانی
من بار تو بر دوش خود گذارم
با این همه پیری و ناتوانی
ای دوست چو میبگذرد زمانه
آن به که تو با دوست بگذرانی
راحت برسان تا رسی به راحت
کان چیز که بخشی همان ستانی
با عیش و طرب بگذران جهان را
زان پبش که رخت از جهان جهانی
چون مرگ در آید ز کس نپرسد
کز نسل اعالیست یا ادانی
زان بادهٔ رنگین بخورکه جامش
سرچشمهٔ عیشست و شادمانی
وز جام بهکام تو نارسیده
حالی شودت چهره ارغوانی
بینا شوی آنسان که در شب تار
بینقش صور بنگری معانی
از وجد زمین را به جنبش آرد
گرد دردی از آن بر زمین چکانی
بر جرم سها گر فتد شعاعش
فیالحال سهلی شود یمانی
از وجد بپرد دلت چو سیماب
گر قطرهیی از وی به لب رسانی
زان باده علیرغم جان دشمن
نوشیم به آیین دوستگانی
گه ساقی مجلس دهد پیاله
گه مطرب محفل زند اغانی
گاهی تو پی تردماغی من
بوسی دو سه بخشی به رایگانی
گه من به تو از مدحت خداوند
ایثار کنم گنج شایگانی
خورشید عجم شمع بزم قاجار
الله قلیخان ایلخانی
آنکو نظر حزم دوربینش
در دل نگرد صورت امانی
تا تیغ هلالیش دیده خورشید
افکنده سپر در جهانستانی
یکبارگی از چشم مردم افتاد
با خاک رهش کحل اصفهانی
ای رای تو مشکوهٔ عقل اول
وی روی تو مصباح صبح ثانی
رایات تو آیات ملکگیری
احکام تو اعلامکامرانی
در صورت تو سیرت ملایک
در غرهٔ تو فرهٔ کیانی
از فرّ تو عالی زمین سافل
وز بخت تو باقی جهان فانی
گر روح مجسم شود تو اینی
ور عقل مصور شود تو آنی
در تیره شب از رای روشن تو
اسرار نهانی شود عیانی
سروی که نشینی به سایهٔ او
بر وی نوزد باد مهرگانی
باغی که خرامی به ساحت او
ایمن بود از صرصر خزانی
تیغ تو به دشتی که خون فشاند
تا حشر بود خاکش ارغوانی
بر چهرهٔ خصمت اجل بخندد
کز هیبت توگشته ارغوانی
پیشانی رخش ترا ببوسد
گر زنده شود گرد سیستانی
گر وصف سمندت به کوه خوانند
کُه باد شود در سبکعنانی
ور قصهٔ عزمت به بحر رانند
لنگر کند آهنگ بادبانی
خشم تو به تدبیر برنگردد
زانگونه که تقدیر آسمانی
اوصاف تو در وهم ما نگنجد
از ما ارنی از تو لنترانی
ای چرخ هنر را دل تو محور
ویکاخکرم راکف تو بانی
بیسعی قلم حکم نافذ تو
در نامه شود ثبت از روانی
آیات قضا نارسیده بینی
احکام قدر نانوشته خوانی
اندام معانی برهنه بیند
ادراک تو در کسوت مبانی
مفتاح فتوحست رایت تو
همچون علم نطع کاویانی
هستی به طفیل تو یافت مایه
زانسان که طفیلی به میهمانی
ایکرده به بام رواق جاهت
نه پایهٔ افلاک نردبانی
از فرط ارادت به حضرت تو
این شعر فرستادم ارمغانی
هر نقطه ی او خال چهر جانست
گر نکته گیرد عدوی جانی
من نای معانی چنین نوازم
گو خصم تو بهتر زن ار توانی
ختمست در اقلیم دانش امروز
بر من لقب صاحبالقرانی
خوارم ز جهان گرچه خواری من
بر عزت من بس بود نشانی
خواری کشد از گاز و پتک و کوره
زآنرو که عزیزست زر کانی
طوطی به قفسکی شدیگرفتار
گر شهره نبودی به خوش زبانی
از دام بلا ایزدت رهاند
از دام بلاگر مرا رهانی
تا ملک بقا جاودان بماند
در ملک بقا جاودان بمانی
هر کاو نرود راست با تو چون تیر
پشتش کند از بار غم کمانی
مفعول مفاعیل فاعلاتن
تقطیع چنین کن ز نکته دانی
تا مطرب مجلس به رقص خواند
تنتن تنناتن تنن تنانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف زیباییها و ویژگیهای معشوق است و به بیان احساسات عاطفی و عاشقانه شاعر میپردازد. شاعر به زیبایی صورت و ظرافتهای جسمانی معشوق اشاره کرده و آن را به بهشت و شادیهای جاودانی تشبیه میکند. او از زلفهای معشوق به عنوان نمادی از فتنه و جذابیت سخن میگوید و بوسه بر لبهای او را سرمایه زندگی خود میداند. همچنین، شاعر از عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوق میگوید و به اشعار و فنون عاشقانه اشاره میکند. در پایان، شاعر از معشوق میخواهد که لحظات خود را با او بگذراند و به زندگی با طرب و شادابی ادامه دهند. این شعر به طرز زیبایی عشق، زیبایی و گذر زمان را در هم میآمیزد.
هوش مصنوعی: ای چهرهات نمایانگر خوشی و شادابی است، پیوند تو برای من از دوران جوانی ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: در چشمان تو انواع زیباییها به وضوح دیده میشود و در موهایت نیز هزاران راز و جاذبه نهفته است.
هوش مصنوعی: کشور تو واقعاً مانند بهشت دنیاست و چهرهات آینهای از خوشی و خوشبختی ابدی است.
هوش مصنوعی: موهای تو همچون رشتهای از زیبایی و ابروی تو نشانهای از جذب کردن دلهاست.
هوش مصنوعی: هر بوسهای از لبهای شیرین تو، به همچون گنجی ارزشمند است که تمام عمرم را پر میکند از شادی و زندگی.
هوش مصنوعی: اگر فاخته قد تو را ببیند، آن را به خاطر قد و قامت تو نمیشناسد بلکه به خاطر زیباییات در باغی شبیه به سرو تشخیص میدهد.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر زیبایی تو، آب از زیر زمین به سمت ماه میرود و این نشاندهندهی عشق و اشتیاق عمیق آن است.
هوش مصنوعی: هر بار که موهایت را به جلو میریزی و زیباییات را نمایش میدهی، من دلم میخواهد از شادی و شگفتی فریاد بزنم یا عطسه کنم.
هوش مصنوعی: در دوری تو ای دوست، زنده هستم تا شاید بتوانم از سختی و دردهایی که تحمل میکنم، شکایت کنم.
هوش مصنوعی: میخواهم شبنشینی داشته باشم که در آن دیگران حضور نداشته باشند و تو به خاطر شراب و لذتهای آن سرمست و خوشحال شوی.
هوش مصنوعی: وقتی که روح و جانم در کنارم باشد و نشانی از آتش را در چهرهام ببینی.
هوش مصنوعی: گاهی با زلفت بوی خوشی میگیرم، به گونهای که خودم میدانم. و گاهی لعل تو را میبوسم، به شکلی که تو میدانی.
هوش مصنوعی: تا صبح به خاطر ترس از دزدان، از گنج گرانبهای تو مراقبت میکنم.
هوش مصنوعی: ای ترک زیبایی، تو مانند کانی هستی که از نقره ساخته شده است، پس تا جایی که میتوانی، از زیباییات بهره ببر و آن را به نمایش بگذار.
هوش مصنوعی: میترسم که ناگهان دزدی به تو آسیب برساند یا به تو صدمه بزند.
هوش مصنوعی: هرچند اگر کسی از تو نقرهای بدزدد، تو در عوض طلا نمیخواهی و تنها نقرهای از او میگیری.
هوش مصنوعی: اگرچه هیچ کسی از گرگ شبانی نداشته است، اما اگر به من اعتماد کنید و داراییتان را به من بسپارید، میتوانم از آن به خوبی مراقبت کنم.
هوش مصنوعی: من به علم خدا جز به تو نمیتوانم نخوانم، زیرا قد و قامت تو به زیبایی درخت خیزران نیست.
هوش مصنوعی: ای کاش نمیدانستم که محبت تو چقدر شیرین و دلنشین است. شاید برای گل این موهای تابدار تو وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: هر چیزی را که در جلب محبت و دلبری میدانی، میفهمی، جز اینکه مهربانی چه تأثیری دارد.
هوش مصنوعی: هر هنری برای کشتن عاشق ضروری است، جز اینکه خوشزبانی باشد.
هوش مصنوعی: مراقب باش که این بار به کجا میروی، تنها و با این بار سنگین.
هوش مصنوعی: به دلیل چاقی زیاد و سنگینیات، نمیتوانی از جا بلند شوی.
هوش مصنوعی: بارگرن، بار را از دوش خود به زمین میکشد و چند بار این کار را تکرار میکند.
هوش مصنوعی: با وجود پیری و ناتوانی، بار مسئولیت تو را بر دوش خود میگذارم.
هوش مصنوعی: ای دوست، وقتی که زمان میگذرد، بهتر است که تو این لحظات را با دوستانت سپری کنی.
هوش مصنوعی: به آرامی حرکت کن تا به آرامش برسی، زیرا چیزی که به دیگران میدهی، همان را در نهایت به خودت بازمیگردانی.
هوش مصنوعی: با شادی و خوشی زندگیات را بگذران، قبل از اینکه از این دنیا بروی و فرصتی برای لذت بردن باقی نماند.
هوش مصنوعی: وقتی مرگ به سراغ کسی میآید، از او نمیپرسد که آیا از نسل نیکان است یا از نسل پایینترها.
هوش مصنوعی: از آن شراب رنگین بنوش که فنجانش منبع شادی و سرور است.
هوش مصنوعی: اگر از جامی که برای تو آماده شده، نتوانی بهرهمند شوی، چهرهات رنگی چون ارغوان خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به حقیقتهای پنهان پی ببری، باید مانند کسی باشی که در شب تاریک به نشانههای بینقش نگاه میکند و به عمق معانی دست پیدا میکند.
هوش مصنوعی: از شوق و شادی تو، زمین به حرکتی درمیآید و دردهایی که به آن میرسد، بر سطح زمین تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر پرتو سها بر جرم آن بیفتد، بهسرعت یمانی (یعنی علم و آگاهی) آسان و سهل میشود.
هوش مصنوعی: اگر دلت به وجد و شادی بیافتد مانند جیوه، وقتی که فقط یک قطره از آن را به لب برسانی، به شدت تحت تأثیر قرار میگیری.
هوش مصنوعی: ما با وجود اینکه برای دشمنان جانسوز است، از آن شراب مینوشیم به روشی که نشاندهنده دوستیمان باشد.
هوش مصنوعی: گاهی ساقی در مجلس شراب میریزد و گاهی نوازنده در محفل نغمه میخواند.
هوش مصنوعی: گاهی تو به خاطر تیزهوشی و زیرکی من دست کم دو یا سه بار از من استفاده میکنی.
هوش مصنوعی: هرگاه من از فضیلتهای تو سخن بگویم، بهگونهای زندگیام را به تو تقدیم میکنم که گویی گنجی ارزشمند را به تو ارائه میدهم.
هوش مصنوعی: خورشید ایران، روشنایی بخش مجالس و جشنهای خاندان قاجار، همانند شمعی در این بزم است که همه جا را روشن میکند. الله قلیخان که یکی از ایلخانهاست، نمادی از افتخار و بزرگی در این جمع است.
هوش مصنوعی: آن کسی که با دقت و زیرکی به عمق دلها و نیتها نگاه میکند، نه تنها به ظاهر افراد توجه دارد بلکه تلاش میکند به حقیقت وجود آنها پی ببرد.
هوش مصنوعی: تا تیغ هلالیاش، خورشید را در سپر خود در جهانی بزرگ نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: ناگهان به نظر مردم بیاهمیت و فراموش شد، مانند خاکی که بر پای کسی میافتد و دیگر توجهی به او نمیشود.
هوش مصنوعی: ای اندیشهٔ تو چراغی است برای عقل، و چهرهٔ تو مانند روشنی صبح دوم است.
هوش مصنوعی: پرچمهای تو نشانههایی از قدرت و سلطنت تو هستند و قوانین تو مژدهدهندهی کامیابی و موفقیت هستند.
هوش مصنوعی: در چهره تو ویژگیهای فرشتگان و در زیباییات جلوهای از شکوه پادشاهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو بر فراز قلهای واقع شدهای که زمین در پای تو قرار دارد و از آنجا که بخت تو خوب است، جهان مادی و فانی زیر پای توست.
هوش مصنوعی: اگر روح به شکل بدن درآمده باشد، تو همان هستی و اگر عقل به تصویر درآید، تو چیزی دیگر خواهی بود.
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، با روشنایی فکر و اندیشه تو، رازهای پنهانی به روشنی و وضوح درمیآید.
هوش مصنوعی: اگر که در سایهٔ سرو زیبایی نشسته باشی، هیچ بادی از بادهای مهر و دوستی به او نمیزند.
هوش مصنوعی: باغی که در آن، آرامش و زیبایی برقرار است و از طوفانهای سرد پاییزی در امان میباشد.
هوش مصنوعی: تیغ تو در دشتهایی که خون ریخته میشود، تا روز قیامت خاکش رنگین و ارغوانی خواهد بود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دشمن تو تحت تأثیر قدرت و هیبت تو قرار گرفته است و از ترس به رنگ ارغوانی درآمده، در حالی که زمان مرگش به او نزدیک شده و بر چهرهاش لبخند میزند.
هوش مصنوعی: اگر گردی از سیستان به زندگی برگردد، پیشانی اسبی زیبا را خواهد بوسید.
هوش مصنوعی: اگر دربارهی زیبایی و نازکی تو بخواهند صحبت کنند، مانند کوهی میشود که به خاطر لطافت و سبکیاش به باد تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: اگر داستان ارادت و عزمت را به دریا بیندازند، لنگر کشتی نمیتواند آن را متوقف کند و بادبانش به سمت هدف میرود.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که خشم و غضب تو نباید تحت تأثیر برنامهریزی و تدبیر قرار گیرد، همانطور که سرنوشت و تقدیر خداوند نیز تغییر نکردنی است.
هوش مصنوعی: مشخصات و ویژگیهای تو در تصور ما نمیگنجد؛ اگر تو را ببینم، از من نمیتوانی ببینی.
هوش مصنوعی: ای دل تو، محور هنر است و بر پایه آن، بناهای زیبایی ساخته میشود.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش، نوشتههای تو به خوبی در ذهن ثبت میشود و به راحتی قابل فهم خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقایع حتمی را که هنوز به وقوع نپیوستهاند، مشاهده میکنی و رویدادهای سرنوشتساز را که هنوز ثبت نشدهاند، میخوانی.
هوش مصنوعی: اندام معانی بدون پوشش و در واقعیت را ادراک تو میبیند، در حالی که این معانی در چارچوب اصول و مبانی قرار دارند.
هوش مصنوعی: پرچم تو مانند پرچم کاویان، کلید پیروزیها است.
هوش مصنوعی: وجود و هستی به خاطر تو جان گرفت، چون که پرتویی از وجود تو به میهمانی آمده است.
هوش مصنوعی: تو که به بالای رواق مقام و منزلتت رسیدهای، گویا نردبانی برای رسیدن به ستارهها را به دست آوردهای.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و ارادت زیادی که به شما دارم، این شعر را به عنوان هدیهای برایتان فرستادم.
هوش مصنوعی: هر بخش از وجود او زیبایی و جذابیت خاصی دارد، چنانچه اگر دشمنی به او توجه کند، حتماً دلبستهاش خواهد شد.
هوش مصنوعی: من به زیبایی احساسات و مفاهیم میپردازم، حالا اگر بخواهی، میتوانی بهتر از من عمل کنی.
هوش مصنوعی: امروز در دنیای علم و دانش، به من عنوان کسی که صاحب قرآن است، داده شده است.
هوش مصنوعی: هرچند در این جهان مورد تحقیر قرار گرفتهام، اما این تحقیر برای من علامتی از بزرگمنشیام است.
هوش مصنوعی: آدمی ممکن است برای به دست آوردن ثروت و طلا، سختیها و دردسرهای زیادی را تحمل کند، زیرا ارزش طلا برای او بسیار بالاست.
هوش مصنوعی: تو اگر در خوشزبانی معروف نبودی، حالا که در قفس هستی، به چه درد میخوری؟
هوش مصنوعی: از مشکلات و گرفتاریها مرا نجات بده، ای خدا! اگر تو مرا رها کنی، از این دردها آزاد میشوم.
هوش مصنوعی: برای اینکه سرزمین جاودانگی همیشه پابرجا بماند، تو نیز باید در این سرزمین جاودان باقی بمانی.
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند به درستی با تو رفتار کند، مانند تیر به سمت تو میآید و او به خاطر سنگینی بار غم، خم میشود.
هوش مصنوعی: این عبارت اشاره دارد به این که باید به دقت و با تسلط بر اصول و قوانین مشکلات را حل کرد و نکات ظریف را در نظر گرفت. مفهوم آن این است که برای دستیابی به موفقیت و فهم عمیقتر باید از دانش و تجربه خود بهره برد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نوازنده در مجلس به نغمهخوانی و رقص ادامه میدهد، من نیز خود را به آن جو و حال و هوا میسپارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هستی که عیان نیست روان در شانی
در شان دگر جلوه کند هر آنی
این نکته بجو ز کل یوم فی شان
گر بایدت از کلام حق برهانی
ای دوست مرا دید همی نتوانی
بیهوده چرا روی ز من گردانی
بی جرم و جنایتی که از من دانی
چون پیر خر از نیش، ز من ترسانی
اقبال براندت که حکمت خوانی
ور نام طلب کنی ز نان در مانی
بردار مرا ز خاک اگر بتوانی
تا پیش تو بر خاک نهم پیشانی
ای آنکه بروی قبله خوبانی
دل را دل و تن را تن و جان را جانی
گفتم بدلت خریدم از نادانی
اکنون که پدید است بجان ارزانی
شوخی صنمی خوشی کشی خندانی
طوطی سخنی و عندلیب الحانی
چون برده دلم به لابه و دستانی
لابد پس دل روم چو سرگردانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.