ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن رفتم
به سان لاله بر دل داغ حسرت زین چمن رفتم
به هم بودیم همچون خار و گل عمری بحمدالله
خلاف رسم دوران فلک او ماند من رفتم
نگاری همنشینم بود نقشی زد فلک ناگه
که او چون نقش شیرین ماند و من چون کوهکن رفتم
چو شمع انجمن شب سوختم تا صبح بر یادش
چو خورشید رخش انداخت پرتو ز انجمن رفتم
پس از تیری که زد از کوی خویشم راند ناکشته
ز کوی او شکسته خاطر و آزرده تن رفتم
ز جام شوق بودم مست ای غافل نپنداری
کزین بزم طرب با اختیار خویشتن رفتم
فضولی چاره دردم مکن در کوی او کانجا
برای زار مردن نه برای زیستن رفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جدایی است. شاعر به عشق خود اشاره میکند و میگوید که چگونه از کوی محبوبش به خاطر حسرت و دلتنگی رفته است. او به یادگاری از لحظات شیرین گذشته و رابطهشان اشاره میکند و میگوید که زندگیاش بدون او همچون خار و گل است. شاعر به سوز و گداز خود در یاد محبوبش و همچنین به درد جدایی اشاره میکند و تأکید میکند که حتی با اختیار خود از زندگی شاد و پر طرب فاصله گرفته است. او در نهایت میگوید که به دنبال سکون و آرامش نیست، بلکه به سبب عشق و دردش به آنجا رفته است.
هوش مصنوعی: دل به آرزوهای خود از دیدن آن معشوق زیبا پر شده، در حالی که به خاطر دوری او دلم پر از حسرت است و مانند لالهای که در دلش غم دارد، از این باغ دلتنگی به سوی دوردستها میروم.
هوش مصنوعی: ما در کنار هم بودیم مانند خار و گل. خدا را شکر که برخلاف عادت زمان، او مانده و من رفتهام.
هوش مصنوعی: شخصی که همواره با من بود، ناگهان سرنوشتی برای او رقم خورد که او مانند یک تصویر زیبا باقی ماند و من مانند یک سنگتراش به راه خود ادامه دادم.
هوش مصنوعی: مانند شمعی که در شب میسوزد و نوری را برای دیگران فراهم میکند، تا صبح به یاد او سوختم. وقتی نور چهرهاش را تاباندم، از جمع دور شدم.
هوش مصنوعی: پس از اینکه تیر غم مرا از سرزمین خود دور کرد، با اینکه جانم را نگرفته بودند، اما با دل شکسته و تن خسته از آنجا رفتهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر شوق و شادی در میخانه غرق در خوشحالی بودم؛ ای نا آگاه، فکر نکن که من از این مجلس پرزرق و برق به اختیار خودم خارج شدم.
هوش مصنوعی: مزاحمت نکن که من به عشق او در اینجا آمدهام. به اینجا آمدهام تا از عشق او رنج ببرم، نه اینکه بخواهم زندگی عادی داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به بویت صبحدم گریان به گلگشت چمن رفتم
نهادم روی بر روی گل و از خویشتن رفتم
بگشت باغ رفت آن شاخ گل با تای پیراهن
منش هچون صبا از پی به بوی پیرهن رفتم
دلم ننشست جایی غیر خاک آستان او
[...]
گلی ناچیده بویی ناکشیده زین چمن رفتم
به تلخی رفتم اینک در میان این سخن رفتم
به دنیا نیست بازاری مرا، این سودم از وی بس
که عریان آمدم، اکنون چو رفتم بی کفن رفتم
نه کوشش های فرهادی، نه سودای زلیخایی
[...]
به یاد آتشین رخساره ای در انجمن رفتم
به پای شمع افتادم چو اشک از خویشتن رفتم
نشد قسمت کز آن آهوی وحشی نقش پا یابم
به بویش گر چه صد نوبت به صحرای ختن رفتم
به نزدیکی مشو از مکر یوسف طلعتان ایمن
[...]
دلم بهر قفس پرواز میکرد، از چمن رفتم
فرو نگرفت در غربت دلم، سوی وطن رفتم
به هجر و وصل این گلشن، نکردم نوبر شادی
چو غنچه تنگدل زادم، چو گل خونین کفن رفتم
ز خامیهای من ای شمع اگر افسرده شد مجلس
[...]
ز شهر از دست تو امروز ای گل پیرهن رفتم
به خود پیچیده همچون گردباد از خویشتن رفتم
به یاد چشمت امشب خواب دیدم آهوی مشکین
تصور کرده زلفت را به صحرای ختن رفتم
مرا کی می توانند از زبانها جمع کرد اکنون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.