من که بیلالهرخی ساکن گلخن شدهام
زآتش عشق چنین سوخته خرمن شدهام
بیگل روی تو و گلشن کویت عمریست
فارغ از میل گل و رغبت گلشن شدهام
میشوی یار کسان میکشی از غصه مرا
جان من راضی ازین غصه به مردن شدهام
گلبن پر گل و گلزار غم خوار مبین
من عریان که به داغ تو مزین شدهام
میجهد آتشم از دل همهشب در کویت
ز آتش دل شجر وادی ایمن شدهام
هیچ کس نیست که در بند غم زلف تو نیست
نه همین بسته زنجیر غمت من شدهام
دوست را نیست فضولی غم ناکامی من
آه ازین غم که به کام دل دشمن شدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.