کار من تا به زلف یار من است
صد هزاران گره به کار من است
هر کجا روز تیرهای بینی
دست پرورد روزگار من است
شادمانی به شدمن ارزانی
تا غم دوست دوستدار من است
ناصح تیرهدل چنان داند
که محبت به اختیار من است
آن که در هیچ جا قرارش نیست
دل بیصبر و بیقرار من است
پی طفلان نوش لب گیرد
طفل اشکی که در کنار من است
صبح محشر که گفت واعظ شهر
از پس شام انتظار من است
آن قیامت که عاشقان خواهند
قامت سرو گلعذار من است
مجلسآرای عالم معنی
صورت نازنین نگار من است
من فروغی پیمبر سخنم
معجزم نظم آبدار من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ارتباط عمیق و احساسی خود با یار سخن میگوید. او بیان میکند که تمامی کارها و دغدغههایش به زلف یار وابسته است و قربانی عشق است. شاعر در روزهای تاریک، امید و دلگرمی را از یاد یار میگیرد و شادمانی را در وجود او مییابد. او به ناامیدی معاشرتهای دیگران اشاره میکند و میگوید که دلش همیشه بیقرار است، چون به عشق یار وابسته است. در نهایت، او از قدرت کلامش در بیان عشق و زیبایی معشوق صحبت میکند.
هوش مصنوعی: کاری که من انجام میدهم به زلف محبوبم وابسته است و این وابستگی باعث ایجاد صدها مشکل و پیچیدگی برای من شده است.
هوش مصنوعی: هر جا که با وضعیت بد و دشواری مواجه شوی، بدان که این شرایط نتیجهی تجربیات و چالشهایی است که در زندگیام داشتهام.
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی برای من ارزشمند است، زیرا غم و اندوه کسی که به او محبت دارم، بر دوش من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: اندیشمندان بدبین بر این باورند که من میتوانم محبت را بر اساس خواسته خود انتخاب کنم.
هوش مصنوعی: دل بیصبر و بیقرار من در هیچ جایی آرام و قرار ندارد.
هوش مصنوعی: کودکان مشغول بازی میشوند و در این میان، کودکی که در کنار من است، بغض و اندوهی را در دل دارد.
هوش مصنوعی: صبح روز قیامت که واعظ شهر میگوید باید منتظر من باشی، به دنبال عاقبت کارها و رفتارهایت خواهی بود.
هوش مصنوعی: روز قیامت، زمانی که عاشقان به آرزوی خود میرسند، لحظهای خواهد بود که من با قامت زیبا و دلربای خود ظاهر میشوم.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت چهرهی محبوب من، خود به تنهایی به عالم معنا و جمال زندگی شکل میبخشد و آن را زیبا میکند.
هوش مصنوعی: من شاعر و سخنگوی الهامبخش هستم و شعرهای من مانند معجزهای از آب زندهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت چشمش چو چشم یار من است
این که در دام من شکار من است
دُرج مدح تو غمگسار من است
گوشمال تو گوشوار من است
قمری اندر بهار یار من است
مونس نالهای زار من است
فاخته طوق عشق برگردن
در غم دوست غمگسار من است
بلبل از شاخ گل گشاده زبان
[...]
اینچنین پند بند کار من است
عکس این گوید آنکه یار من است
پیشهٔ مبتذل نه کار من است
شاعری عار اعتبار من است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.