کاش آن صنم آماده شدی جلوهگری را
در پرده نشاندی صنم کاشغری را
گر جعد تو مویی فکند بر سر آتش
احضار کند روح هوا فوج پری را
از منظر خورشید تو گر پرده برافتد
هر ذره کند دعوی صاحبنظری را
هر گه که چو طاوس خرامی عجبی نیست
گر طوق به گردن فکنی کبک دری را
تا خط تو بر صفحهٔ رخسار ندیدم
واقف نشدم فتنهٔ دور قمری را
گر پای نهی از سر رحمت به گلستان
درهم شکنی رونق گلبرگ طری را
چون سرو قباپوش تو در جلوه درآید
البته پری شیوه کند جامه دری را
کحال صبا از اثر گرد قدومت
از نرگس شهلا ببرد بیبصری را
هر کس که دم از حور زند عین قصور است
گفتن نتوان با تو حدیث دگری را
پیغام فروغی نرسد بر سر کویت
که آنجا گذری نیست نسیم سحری را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه چه تفضیل بود جانوری را
کو هیچ به از خود نشناسد دگری را
گر به ز خودت هیچ بهی را تو نبینی
پس چون که ندانی بتر از خود بتری را
پس غافلی از مذهب رندان خرابات
[...]
ای کرده نهان شرم جمال تو پری را
روی تو خجل ساخته گلبرگ طری را
بی تو به چمن ریختم از دیده بسی خون
این است سبب سرخی بید طبری را
عالم همه در هم شد ازان روز که دادند
[...]
ای شوخ، مکش عاشق خونین جگری را
شوخی مکن، انگار که کشتی دگری را
خواهی که ز هر سو نظری سوی تو باشد
زنهار! مرنجان دل صاحب نظری را
زین پیر فلک هیچ کسی یاد ندارد
[...]
فانوس حجاب است چراغ سحری را
دامن به میان بر زده باید سفری را
در دامن منزل نبود بیم ز رهزن
همراه چه حاجت سفر بی خبری را؟
دریاب اگر اهل دلی، پیشتر از صبح
[...]
آموخت چو اشکم روش ره سپری را
بستم به میان توشهٔ خونین جگری را
درکوچهٔ دنیا گذر افتاده گذشتم
پروای نشستن نبود رهگذری را
در محکمهٔ شرع بصیرت، به گدایی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.