از بس عرق شرم نشستهست به رویم
محروم ز نظارهٔ آن روی نکویم
چندی است که سودایی آن غالیه گیسو
عمری است که زنجیری آن سلسله مویم
دل گمشده بر خاک درش بس که فزون است
ترسم که نشان از دل گم گشته نجویم
آن ماه پری چهره گر از پرده درآید
مردم همه دانند که دیوانهٔ اویم
هر بزم که رندان خرابات نشینند
نه قابل جامم نه سزاوار سبویم
تا باد بهار از همه سو بوی گل آرد
من بر سر آنم که به جز باد نبویم
دور از لب پر شکر او خون جگر باد
هر باده که ریزند حریفان به گلویم
گفتن نبود قاعده عشق وگرنه
هم نکته طرازم من و هم قافیه گویم
این است اگر جلوه معشوق فروغی
در مرحله عشق نشاید که نپویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر深深 ناتوانی و شرم شاعر از عشق و معشوقش است. شاعر از حسی عمیق و دردناک از دوری و عدم دسترسی به محبوب سخن میگوید. او به تأثیرات عاطفی عشق اشاره میکند و مینویسد که چقدر از دیدن چهره زیبا و دلربای معشوقش محروم است. در این شعر، شاعر احساس تنهایی و اندوهی را تجربه میکند که ناشی از فاصلهاش از معشوق است و به شدت تحت تأثیر زیبایی او و شرایط عشق قرار دارد. در نهایت، شاعر میگوید که نمیتواند کلامی درباره عشق بیان کند چرا که خود عشق و زیبایی معشوق بینظیر و فراتر از وصف است.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم زیادی که احساس میکنم، نمیتوانم به چهره زیباترم نگاه کنم.
هوش مصنوعی: مدتی است که در خیال آن موی بلند هستم و سالهاست که این رشته موهای من به مانند زنجیر زندگیام را بسته است.
هوش مصنوعی: دل من که در جستوجوی عشق و آرامش است، بر روی زمین در برابر در خانهات افتاده و بیتابی زیادی را تجربه میکند. نگرانم که نتوانم نشانهای از دل گمشدهام پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر آن دختر زیبا از پشت پرده ظاهر شود، همه مردم متوجه میشوند که من دیوانهٔ او هستم.
هوش مصنوعی: هر محفل یا جمعی که اهل بزم و خوشگذرانی در آن حضور داشته باشند، نه من لیاقت جام شراب را دارم و نه شایسته هستم که سبو (ظرف شراب) در دستانم باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نسیم بهار از هر طرف عطر گلها را به همراه دارد، من تنها به این فکر هستم که به جز نسیم، چیزی دیگری نباشم.
هوش مصنوعی: دور از لب شیرین او، هر چه نوشیدنی که دوستان به گلوی من بریزند، مثل خون جگر است.
هوش مصنوعی: در عشق قواعد و قوانین مشخصی وجود ندارد و اگر چنین چیزی بود، هم مضمون شعر من و هم قافیه آن را به راحتی میتوانستم بیان کنم.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی معشوق به این صورت نمایان شود، دیگر جایی برای عشق نخواهد بود که من آن را نپویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در راه غمت کرده ز سر پای بپویم
ور دست دهد، ترک سر و پای بگویم
در بحر غم عشق که پایاب ندارد
غوصی کنم آن گوهر نایاب بجویم
در دامن پاک تو نشاید که زنم دست
[...]
وصف دهن تنگ تو من هیچ نگویم
چون نیست ز لطفش خبری یک سر مویم
آن به که نگویم به کس این راز نهانی
تا خلق ندانند که من عاشق اویم
تا زلف چو چوگان توام می برد از راه
[...]
آن به که غم دل به حضور تو بگویم
کاسرار دل از گریه فتادهست به رویم
دریاب که بی روی تو ای سرو گلندام
از ناله چو نالی شدم از مویه چو مویم
زانگه که جدا ماندهام از خاک در تو
[...]
یارب که تو بگشای در بسته به رویم
یارب نظری کن ز سر لطف به سویم
دلبسته و تن خسته ز دردیم همیشه
دانی تو همه حال دل من چه بگویم
محتاج به تکرار نباشد غم دل را
[...]
درمان دل خسته ندانم ز که جویم
یا حال پریشانی خاطر به که گویم
خود با که توان گفت که در آتش هجران
خوناب دل و دیده چه آورد به رویم
تا سر بودم بر سر زانو نهم از غم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.