توان شناخت ز خونی که ریخت بر رویم
که صید زخمی آن ترک سخت بازویم
امید طلعت او میبرد به هر جایم
هوای طرهٔ او میکشد به هر سویم
به هر چه مینگرم جلوهٔ تو میبینم
به هر که میگذارم قصهٔ تو میگویم
مجو خلاف رضای مرا که در همه عمر
به جز مراد تو هیچ از خدا نمیجویم
اگر چه نام برآوردهام به لاقیدی
ولی مقید آن حلقههای گیسویم
به حلقهای که سر زلف او دست افتد
مسلم است که مشک ختا نمیبویم
اگر وصال میسر شود، مگر نشود
به جای پا ز پی او به فرق میپویم
ملک به دیده کشد خاک من پس از مردن
اگر قبول کند خاک آن سر کویم
مرا که شیر نکردی شکار در میدان
کنون اسیر غزالان عنبرین مویم
ز مهر دوست فروغی چگونه شویم دست
مگر که دست به خون آب دیدگان شویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و دلتنگی شاعر میپردازد. او از جراحت ناشی از عشق به محبوبش صحبت میکند و حس میکند که حتی در ریختن خونش هم وجود محبوبش طنینانداز است. امید به وصال محبوب، او را به جستجوی او میکشاند و در هر چیزی که میبیند، جلوههای او را میبیند. شاعر به این نکته اشاره میکند که همه خواستههای او تنها معطوف به رضایت محبوبش است و تنها او را میخواهد. خیالات و آرزوهای او حول محور محبوبش میچرخند و حتی اگر به ظاهر بیخیال باشد، در واقع به زلف و گیسوی محبوبش وابسته است. در پایان، شاعر از محنت و درد ناشی از عشق صحبت میکند و میگوید به جز درد عشق، راهی برای رهایی ندارد.
هوش مصنوعی: میتوانم بفهمم که خونم چه چیزی را میگوید، چرا که زخمی که بر تنم مانده، نشانهای از گرفتار شدن به عشق آن ترک با وقار است.
هوش مصنوعی: امید دیدن چهرهاش مرا به هر جایی میبرد و اشتیاق موهایش مرا به هر سو میکشاند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به آن نگاه میکنم، زیبایی و حضور تو را احساس میکنم و هر وقت با کسی صحبت میکنم، داستان تو را روایت میکنم.
هوش مصنوعی: از من خلاف خواستهام را نطلب که در تمام عمرم جز خواسته تو هیچ چیز دیگری از خداوند نمیخواهم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به بیخیالی معروف هستم، اما واقعاً به آن حلقههای موهایم وابستهام.
هوش مصنوعی: هرگاه دستی بر حلقهی موی او بیفتد، بهوضوح مشخص است که دیگر بوی مشک ختا را استشمام نمیکنم.
هوش مصنوعی: اگر به معشوق برسم، با تمام وجود و با سر بر زمین او میچرخم و به دنبالش میروم.
هوش مصنوعی: اگر پس از مرگ من، خاک سرزمین من مورد قبول خداوند قرار بگیرد، آنگاه فرشتگان به احترام من، خاک وجودم را به چشم میکشند.
هوش مصنوعی: من که تو مرا در میدان نبرد شکار نکردی، حالا گرفتار غزالانی با موهای عطرآگین شدهام.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانیم از محبت دوست نورانی شویم، جز اینکه با اشکهای خود، دستمان را به خون شوق و عشق آغشته کنیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فضول گشتهام امروز جنگ میجویم
منوش نکته مستان که یاوه میگویم
تنا بسوز چو هیزم که از تو سیر شدم
دلا برو تو ز پیشم تو را نمیجویم
لگن نهاد خیالش به چشمه چشمم
[...]
من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم
که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم
گرم به هر سر مویی ملامتی بکنی
گمان مبر که تفاوت کند سر مویم
تعلقی است مرا با کمان ابروی او
[...]
کدام لطف که در شأن ما نکرد ایزد
به صد زبان نتوانم که شکر آن گویم
اگر نه در دل من یاد او بود شب و روز
ز دل نفور شدم دست ازو فرو شویم
به هرکه درنگرم لطف او همی بینم
[...]
سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
که من نسیم حیات از پیاله میجویم
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند
مرید خرقه دردی کشان خوش خویم
شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست
[...]
شدم به باغ که کنج فراغتی جویم
غمت ز پرده دل خیمه زد به پهلویم
شدم چو آینه صافی ز شست و شوی سرشک
بدین بهانه چه باشد که بنگری سویم
اگر چه روی به رویم نمی نهی باری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.