دوش از در میخانه کشیدند به دوشم
تا روز جزا مست ز کیفیت دوشم
چشمم به چه کار آید اگر ساده نبینم
کامم به چه خوش باشد اگر باده ننوشم
هم خاک در پیر مغان سرمهٔ چشمم
هم زلف کج مغبچگان حلقهٔ گوشم
هم چشم سیه مست تو کردهست خرابم
هم لعل قدح نوش تو بردهست ز هوشم
تو مهر درخشنده و من ذرهٔ محتاج
تو خانه فروزنده و من خانه به دوشم
خون دلم از حسرت یک جام به جوش است
آبی به سر آتش من زن که نجوشم
تا شانه صفت چنگ زدم بر سر زلفت
گه عقده گشاینده گهی نافه فروشم
تا مهر تو زد بر لب من مهر خموشی
آتش ز سرم شعله کشیدهست و خموشم
در دایرهٔ عشق تو تا پای نهادم
گاهی به خراش دل و گاهی به خروشم
گویند که در سینه غم عشق نهان کن
در پنبه چسان آتش سوزنده بپوشم
فارغ نشوم زین شب تاریک فروغی
تا در پی آن ماه فروزنده نکوشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شوق است. شاعر از احساسات و دردهای عشق خود میگوید، از مستی و سرخوشی ناشی از باده و یاری عشق سخن میگوید. او به تضادهای درون خود اشاره میکند، از یک سو حالت مستی و شور و عشق را حس میکند و از سوی دیگر، رنج و حسرت ناشی از دوری و جدایی را تجربه میکند. شاعر با زبانی خیالانگیز به توصیف معشوق و زیباییهای او میپردازد و سعی میکند با یادآوری محبوب، آتش درون خود را خاموش کند. در نهایت، او نمیتواند از یاد عشق رها شود و در تلاش است تا روشنی و نور را در شب تاریک خود بیابد.
هوش مصنوعی: دیشب از در میخانه بر دوشم بار کشیدند تا روز حساب، مست و سرخوش از حال و هوای دیشب باشم.
هوش مصنوعی: چشم من در چه مواردی به کار میآید اگر نتوانم زیباییها را به سادگی ببینم؟ و لذتم چه فایدهای دارد اگر از نوشیدنی خوشی بهره نبرم؟
هوش مصنوعی: در نزد پیر مغان، خاکش برای من به اندازه سرمه و زیباییاش برای چشمانم ارزشمند است. همچنین، زلفهای کج و تابدار دختران میدانی هم به اندازه حلقههایی در گوشم زیبا و دلربا است.
هوش مصنوعی: چشمهای سیاه و جذاب تو مرا به شدت مست کردهاند و نوشیدنی خوشمزهات هم باعث شده که از حواسم کاملاً غافل شوم.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشید درخشان هستی و من مانند ذرهای هستم که به نور تو نیاز دارد. خانهات روشناییبخش است و من بار آن خانه را به دوش دارم.
هوش مصنوعی: دلم از غم و حسرت یک جرعه آب به تپش درآمده است. مگذار که آتش درونیام بیControle در جوش و خروش باشد، کمی آب روی آتش بریز تا خاموش شود.
هوش مصنوعی: هرگاه که با شانهای به موهایت میرسیدم، گاهی رازها را باز میکردم و گاهی هم مانند بافندهای خوشبو، عطری از آن میفروختم.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق تو بر لبانم نشسته، سکوتی عمیق وجودم را فرا گرفته و آتش اشتیاق از سرم زبانه میکشد در حالی که من در خاموشی به سر میبرم.
هوش مصنوعی: در دایرهٔ عشق تو پا گذاشتم و گاهی دل من آسیب دید و گاهی نیز صدایم به خروش درآمد.
هوش مصنوعی: میگویند که در دل خود غم عشق را پنهان کن، اما چگونه میتوانم آتش سوزان آن را پنهان نمایم.
هوش مصنوعی: من از این شب سیاه و تاریک رهایی نمییابم مگر اینکه در جستجوی نوری باشم که شبیه ماه درخشان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین پس سر آن نیست که من زهد فروشم
ساقی، قدحی ده که به روی تو بنوشم
جایی که نیرزد به جوی دین درستم
این توبه صد جای شکسته چه فروشم؟
بس پیر خرابات که دیدم به شفاعت
[...]
عشقت چو ستم کرد و جفا بر تن و توشم
از ناله و زاری نتوان کرد خموشم
من عاشق آن گوشهٔ چشمم، به رفیقان
پیغام بده تا: ننشینند به گوشم
ساقی، بده آن جام و ز من جامه برافگن
[...]
تا چند بشادی می غمهای تو نوشم
از خلق جهان کسوت سودای تو پوشم
هر چند که زلفت دل من گوش ندارد
من سلسله ی زلف ترا حلقه بگوشم
عیبم مکن از دود دلم در جگر افتاد
[...]
شکر است که سجّاده درافتاد ز دوشم
تا من نتوانم که دگر زهد فروشم
دل هر نفسم پند همی داد که هش دار
المنّة لِلّه که نه دل ماند و نه هوشم
زین پس من و رندی و سر کوی خرابات
[...]
از شش جهتم شکوه زند موج خموشم
در زهر زنم غوطه و سرچشمهٔ نوشم
سر تا به قدم عیبم و از دوستی خویش
عیبی نشناسم کزان پرده نپوشم
بر خلق نخواهم که زنم ناصیهٔ خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.