سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم
که بار هر دو جهان را فکند از دوشم
اگر چه وصل تو ممکن نمیشود، لیکن
درین معامله تا ممکن است میکوشم
غم تو را به نشاط جهان نشاید داد
من این خریدهٔ خود را به هیچ نفروشم
به خواب خوش نرود چشم من از خوشحالی
اگر تو مست بیفتی شبی در آغوشم
به هیچ حال ز خاطر فرامشم نشوی
ولی دریغ که از خاطرت فراموشم
ز یک خدنگ نشانی به خون خویشتنم
اگر هزار زره بر سر زره پوشم
دو گوشت ار ز خروشیدنم به تنگ آمد
چنین مزن که ز دستت چو چنگ نخروشم
بیار ساغر می را به گردش ای ساقی
که من ز چشم حریف افکن تو مدهوشم
مگر به دامن محشر مرا به دوش آرند
چنین که مست و خراب از پیالهٔ دوشم
چنان زبانه کشید آتش تظلم من
که آب چشمهٔ رحمت نکرد خاموشم
ز هر طرف به کمینم نشسته شیرانند
من از نهایت غفلت به خواب خرگوشم
فروغی از می گلگون سخن بگو ور نه
من آن دماغ ندارم که یاوه بنیوشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و محبت خود به معشوق اشاره میکند و از احساسات عمیق و دردهای ناشی از دوری او سخن میگوید. او با وجود اینکه میداند وصال معشوق ممکن نیست، تلاش میکند تا عشقش را حفظ کند و از غم او لذت ببرد. شاعر به زیبایی و مستی ناشی از عشق اشاره میکند و میگوید که حتی در سختترین شرایط هم نمیتواند معشوق را فراموش کند. او به حالت مستی و ناراحتی خود میپردازد و در نهایت از ساقی میخواهد تا جام می را بیاورد، زیرا او دیوانهوار در جستجوی عشق و شادی است. شعر از احوالات عاشقانه و درونی شاعر به خوبی حکایت میکند.
هوش مصنوعی: صدای محبت تو نکتهای را در گوشم نجوا کرد که بار سنگین دنیا را از دوشم برداشت.
هوش مصنوعی: هر چند که رسیدن به تو ممکن نیست، اما من در این راه تمام تلاش خود را میکنم.
هوش مصنوعی: غم تو را به شادی و نشاط این دنیا نمیتوانم بفروشم. من این دلشکستگی و رنجیدگی را که از تو دارم، به هیچ چیزی تبدیل نمیکنم و هرگز از دست نمیدهم.
هوش مصنوعی: چشم من از خوشحالی آرامش نمییابد، اگر شبی تو را در آغوش خود به خواب ببرد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانی فراموشم کنی، اما افسوس که من از یاد تو رفتهام.
هوش مصنوعی: اگر بر اثر یک تیر، اثری از خودم در خونم بماند، حتی اگر هزار زره بر تن داشته باشم، این نشانه من خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر صدای مرا تحمل نکردی و از آن خسته شدی، پس دیگر مرا نزن، زیرا اگر بزنید، به مانند چنگی که از دست شما رها میشود، بیصدا میشوم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، ساغر شراب را به دور بگردان و بیاور، زیرا من از نگاه حریف به شدت مست و مدهوش شدهام.
هوش مصنوعی: مگر اینکه در روز قیامت، مرا با حالتی شبیه به یک فرد مست و خراب، که به دامن کسی آویزان است، بر دوش خود ببرند.
هوش مصنوعی: آتش ظلم و ستمی که به من روا شده، به قدری شعلهور شده است که حتی چشمهٔ رحمت نیز نمیتواند خاموشم کند.
هوش مصنوعی: در هر سو خطرهایی وجود دارد و دشمنان قوی و شجاعی در کمین نشستهاند، اما من به دلیل غفلت و بیاحتیاطی مانند یک خرگوش در خواب عمیق فرو رفتهام.
هوش مصنوعی: اگر از شراب خوشبو و دلپذیر سخن نگویی، من حال و حوصلهای برای شنیدن حرفهای بیمحتوا ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگان وزیران و پادشاه صدور
که با نفاذ تو هست از قضا فراموشم
یکی ز آتش جور سپهر بازم خر
که از تجاوز او همچو دیگ میجوشم
عجب مدار که امروز مر مرا دیدست
[...]
بزرگوارا سالی زیادت است که من
به جام نظم می مدح تو همی نوشم
ندیده ام ز تو نانی چنانک بر گویم
نیافته ز تو چیزی چنانک در پوشم
به مجلسی که ز جودت مرا سئوال کنند
[...]
ز مطبخی سخن خوش رسید در گوشم
که لذتش به همه کاینات نفروشم
بیا که پخته شد اکنون مزعفر و حبشی
ز حد گذشت ز اندازه تا به کی جوشم
ز اشتیاق و تمنای صحنک بغرا
[...]
ز جوش ناطقه درحالتیکه خاموشم
سخن زسینه پرد ، بردریچه گوشم
زآب کوثر و باد بهشت بی خبرم
دمی که از نفس گرم خویش درجوشم
زبوی باده طبعم وداع هوش کنند
[...]
گرفته با برو دوش تو الفتی دوشم
تهی مباد ز سرو تو هرگز آغوشم
ز دست سیلی ایام، شکوه ای دارد
به بزم، ناله ی دف آشناست با گوشم
ز دست هرکه دمی آب خورده ام چون تیغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.