ای بندهٔ بالای تو زرین کمری چند
منت کش خاک قدمت تاجوری چند
سر منزل عشاق تو جانیست که آنجا
بالای هم افتاده تنی چند و سری چند
هم از سر عشاق و هم از سینهٔ مشتاق
عشق از پی شمشیر تو دارد سپری چند
بر روی کسی بخت گشاید در دولت
کو منظر زیبای تو بیند نظری چند
مست آمدم از میکدهٔ عشق تو بیرون
تا واقف از این نکته شود بی خبری چند
تا بر غم روی تو گشادم در دل را
بر روی من از عیش گشادند دری چند
فریاد که شد از دل سنگین تو نومید
آهی که در آن بود امید اثری چند
یا تلخ مکن کام من از زهر تغافل
یا آن که بیار از لب شیرین شکری چند
اکنون که تر و خشک جهان قسمت برق است
آن به که فراهم نکنی خشک و تری چند
بیداد بتان خون مرا ریخت فروغی
افغان که شدم کشتهٔ بیدادگری چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و علاقهی شدید به معشوق میپردازد. شاعر از زیبایی معشوق و تاثیر آن بر دل عاشقان صحبت میکند و بیان میکند که چه تعداد از عاشقان در پی او جانشان را میدهند. او به ناامیدی و درد دل از دوری معشوق اشاره میکند و از سختیهایی که عشق به او وارد کرده است میگوید. همچنین شعر به درخواست شیرینی و خوشی در رابطه با معشوق میانجامد و در نهایت به بیداد و ظلمی که به او شده است اشاره میکند. به طور کلی، متن به زیبایی و تراژدی عشق و چالشهای آن میپردازد.
هوش مصنوعی: ای بندهٔ بزرگوار، چند بار باید به خاطر مقام رفیع شما، زحمت بکشم و طعنهها و ملامتها را تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: محل عاشقان جایی نیست که فقط چند نفر در آن جمع شدهاند و بدون توجه به همدیگر، به حالت خوابیده هستند.
هوش مصنوعی: عاشقان و کسانی که منتظر عشق هستند، همگی برای محافظت از خود در برابر شمشیر عشق تو، سپرهایی دارند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خوشبختی و کامیابی دست یابد، بخشی از آن به خاطر زیباییهای توست که به چشم میخورد و او را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: من از میخانهٔ عشق تو خارج شدم و حالا که مست هستم، میخواهم بفهمم که بیخبری از این حال چگونه است.
هوش مصنوعی: دلم را به خاطر غم تو باز کردم، اما برای شادی من چند در دیگر باز کردند.
هوش مصنوعی: وقتی از عمق دل پُر از غم و اندوهت فریاد میکشی، در آن آهی که میکشی، هنوز نشانی از امید وجود دارد.
هوش مصنوعی: یا نگذار کام من تلخ شود از زهر بیتوجهی، یا اینکه کمی شکر از لب شیرینت به من بده.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، همه چیز در جهان به نوعی به نیروی برق وابسته است. بنابراین بهتر است که تو خود را مشغول نکنید و در تلاش برای فراهم کردن شرایطی نباشید که در آن کشمکش و ناسازگاری وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: ستمگری معشوقان باعث شد که خونم ریخته شود، من فروغی افغان هستم که به خاطر ظلم و بیداد دیگری جان باختم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بیخبر از گریهٔ خونینجگری چند
باز آی، که در پای تو ریزم گهری چند
سوز دل عشاق چه دانند که چونست
بگریخته از داغِ بلا بیجگری چند
چون لاله به داغ دل و خوناب جگر باش
[...]
تا فاش شود راز دلم، بیخبری چند
گویند ازو بهر فریبم خبری چند
هر روز دهد حسن ترا رونق دیگر
کیفیت نظّاره صاحبنظری چند
یا منع کن ای ناصحش از رفتن هر بزم
[...]
در خویش چو گردون نکنی تا سفری چند
از ثابت وسیارنیابی نظری چند
از خانه زنبور حوادث نخوری شهد
تا در رگ جانت ندود نیشتری چند
شیرازه دریای حلاوت رگ تلخی است
[...]
یک بار نکردیم در آن دل اثری چند
شرمندة آزردن آه سحری چند
گر دامن پاکت نبود روز قیامت
چون عذر توان خواست ز دامان تری چند!
اسباب جهانگیری عشق است مهیّا
[...]
کردی چو کباب ستم عشوه گری چند
یابی نمک گریهٔ خونین جگری چند
در راه تمنای تو بی پا و سری چند
از دیده برون ریخته لخت جگری چند
بشکن قفس سینه و بر باد ده ای آه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.