تا حریفان بر در میخانه ماوا کردهاند
خانه غم را خراب از سیل صهبا کردهاند
میگساران چنگ تا در گردن مینا زدند
دعوی گردن کشی با چرخ مینا کردهاند
تا به یادش ساقی از مینا به ساغر ریخت می
میکشان از بی خودی صدگونه غوغا کردهاند
می به کشتی نوش کن کز فیض پیر میفروش
قطره می از خجالت بخش دریا کردهاند
تا ز مستی شکرافشان شد دهان تنگ او
آرزوی تنگعیشان را مهیا کردهاند
موی او تا با میان نازکش الفت گرفت
تا صف دیوانگانش را تماشا کردهاند
پیر کنعان را قرار از حسن یوسف دادهاند
شیخ صنعان را طرب از عشق ترسا کردهاند
سودها بردند تجاری که در بازار عشق
نقد جان را با متاع بوسه سودا کردهاند
صحبت نوشین لبان دل مردگان را زنده کرد
کز دم جان بخش اعجاز مسیحا کردهاند
ساختند از بهر جانان خانهای در کفر و دین
گاه نامش را حرم، گاهی کلیسا کردهاند
دانهٔ تسبیح از آن خال معنبر ساختند
حلقهٔ زنار از آن زلف چلیپا کردهاند
گرم شد بازار استغنای یوسف طلعتان
تا تماشای خود از چشم زلیخا کردهاند
التفاتی نیست خوبان را به حال عاشقان
تا مثال خویش در آیینه پیدا کردهاند
گر بتان خوردند خون ما، فروغی دم مزن
کانچه با ما کردهاند این قوم، زیبا کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و احوال میخانه، عشق و دیوانگی پرداخته است. شاعر به تصویر کشیده که حریفان در میخانه نشستهاند و هر فردی به نوعی با عشق و میگساری درگیر است. میگساران با شور و شوق در حال نوشیدن هستند و غوغایی به پا کردهاند. شاعر به زیبایی معشوق و جذابیت او اشاره میکند و بیان میکند که عشق و مستی میتواند زندگی مردگان را هم احیاء کند. همچنین در این شعر به تضادهایی چون کفر و دین، و چالشهای عاشقانه اشاره شده است. به طور کلی، این شعر تجربههای عاشقانه و عواطف انسانی را در بستر میخانه و مستی نشان میدهد و بر جنبههای مختلف عشق، زیبایی و دیوانگی تاکید میکند.
هوش مصنوعی: حریفان در دروازه میخانه ما جمع شدهاند و خانه غم را به خاطر نوشیدن شراب و شادی و غوغای می پر از درد و ویرانی کردهاند.
هوش مصنوعی: میگساران، وقتی که چنگ به گردن مینا زدند، ادعای بلند پروازی و برتری بر چرخ مینا را کردند.
هوش مصنوعی: ساقی به یاد معشوق، از مینا به جام میریزد و مینوشاند. بادهنوشان از بیخبری و مستی، سر و صدای زیادی به پا کردهاند.
هوش مصنوعی: شراب را بایستی در کشتی بنوشی، چرا که به لطف پیرمرد شرابفروش، یک قطرهاش از روی شرم دریا را به تنگ آوردهاند.
هوش مصنوعی: در حالتی که او از سر مستی خوشحالی و شور و شوقش را نشان میدهد، دهان او به گونهای تنگ است که آرزوهای کسانی که زندگی ساده و محدودی دارند، برایشان فراهم شده است.
هوش مصنوعی: موهای او زمانی که با ناز و لطافتش آمیخته شد، صف دیوانگانش را از دور مشاهده کردهاند.
هوش مصنوعی: پیر کنعان که به خاطر زیبایی یوسف آرامش ندارد، و شیخ صنعان به خاطر عشق به ترسا (مسیحی) در حالت شادی و سرمستی قرار دارد.
هوش مصنوعی: بازرگانانی که در بازار عشق هستند، با جان خود معامله کرده و به جای آن، بوسهای به دست آوردهاند. آنها از این معامله سود زیادی بردهاند.
هوش مصنوعی: گفتگو و سخنانی که از لبان شیرین بیان میشود، جان تازهای به دل مردگان بخشید؛ زیرا آن سخنان به صورت معجزهای، زندگی را به مردگان آورد.
هوش مصنوعی: خانهای برای محبوب ساختهاند که گاهی به عنوان حرم و گاهی به عنوان کلیسا شناخته میشود، و این مکان در میان کفر و دین قرار دارد.
هوش مصنوعی: از دانههای تسبیح، زلفهای زیبای محبوب را شبیه حلقهای خوشرنگ و زیبا ساختهاند؛ مانند ترکیبی از معنای عمیق و زیبایی ظاهری.
هوش مصنوعی: بازار جذابیت و زیبایی یوسف از محبوبیت او پر شده است، به طوری که زلیخا برای تماشای وی از نگاه کردن به او بیتاب شده است.
هوش مصنوعی: خوبان به حال عاشقان توجهی ندارند، چون خود را در آینهی وجودشان میبینند و به خود مشغولند.
هوش مصنوعی: اگر بتها خون ما را بنوشند، ای فروغی، زبان به سخن نیاور. آنها هرچه با ما کردهاند، برای ما زیبا کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش از آن کین کار بر این سقف مینا کردهاند
وین مقرنس قبهٔ نه توی مینا کردهاند
عقل اول را ز کاف و نون برون آوردهاند
وز عدم اوضاع موجودات پیدا کردهاند
عالم سفلی ز عقل و روح فایض گشتهاند
[...]
غرّهٔ ماه مبارک بین که غرّا کردهاند
طرّهٔ زلف بتم از نو مطرا کردهاند
طاق ابرویش نگر شکل هلالی بستهاند
آفتابی در خیال ماه پیدا کردهاند
نور چشم مردم است از دیده مردم نهان
[...]
مشتی از خاکستر پروانه پیدا کرده اند
چشم پاک شعله را زان سرمه بینا کرده اند
در حریم بزم قرب،آنان که محرم گشته اند
جلوه او را نهان از دل تماشا کرده اند
بی شکستن چشم امید از گشاد کار نیست
[...]
غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کردهاند
از نفس بر خانهٔ آیینه، در واکردهاند
از سر بیمغز این سوداپرستان امل
بیضهها پنهان به زیر بال عنقا کردهاند
آنقدر ارزش ندارد نقد و جنس اعتبار
[...]
دار نی در کشتن منصور برپا کرده اند
حرف حق را در میان خلق، بالا کرده اند
اهل عقبی در تلاش جاه و حب آرزو
تهمت بیهوده بر ارباب دنیا کرده اند
قطرهٔ چندی که از چشم فلک افتاده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.