گنجور

 
فیض کاشانی

خنک آن روز که از عقل نجاتم دادند

سوی آرامگه عشق براتم دادند

یار مستان خرابات الستم کردند

از دم روح فزاشان برکاتم دادند

عشق بگرفت مرا از من و بنشست بجا

سیئاتم ستدند و حسناتم دادند

فیض هر نشاه زفیض دگری بهتر بود

وقت شان خوش که نشان نشئاتم دادند

عشق صوری عجبی در دل افسرده دمید

مرگ را سر ببریدند و حیاتم دادند

هر چه دادم بعوض خوبتری بگرفتم

چون گذشتم زصفت جلوهٔ ذاتم دادند

جون سپردم صفت و ذات باهلش یکیک

نو بنو خلعتی از ذات و صفاتم دادند

بار عقلی که از اندوش دلم بود گران

چون فکندم زغم و غصه نجاتم دادند

زیرخط آب حیات از لب اونوشیدم

ره بسر چشمهٔ خضر از ظلماتم دادند

چه گشادی که شد از دولت عشقم روزی

شکرلله که در این شیوه ثباتم دادند

هر چرا یافتم از دولت شبخیزی بود

کام جان از برکات خلواتم دادند

کاسهٔ فقر گرفتم بکف عجز و نیاز

چون بدیدند فقیرم صدقاتم دادند

فیض تبدیل صفت کن بصفات معشوق

کاین مقامات زتبدیل صفاتم دادند

این جواب غزل حافظ آگاه که گفت

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند

بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند

باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

[...]

نظیری نیشابوری

دوش بر سوز دل و سینه براتم دادند

سر چو شمعم ببریدند و حیاتم دادند

ناله کردم به نهان عشوه خموشم کردند

گریه کردم ز شکرخند نباتم دادند

درد و صاف غم و شادی به من ارزانی شد

[...]

صائب تبریزی

داروی بیهشی از جام صفاتم دادند

سرمه خامشی از نقطه ذاتم دادند

گرد راه عدم از خویش نیفشانده هنوز

تنگ چشمان حوادث به براتم دادند

منم آن رهرو لب تشنه که از صدق طلب

[...]

فیض کاشانی

بهر مهر تو به فردوس براتم دادند

وز جهنم به ولای تو نجاتم دادند

در شب هجر تو بودم چو خضر در ظلمات

تا که از چشمه شوق آب حیاتم دادند

سرخوش از دوستی آل پیمبر گشتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
قصاب کاشانی

از ازل در رحم آنگه که حیاتم دادند

یک‌نفس چاشنی عمر ثباتم دادند

بزم آفاق نمودند به من چون شطرنج

آن زمان جای در این عرصه ماتم دادند

صبر و آرام و دل و هوش ز من بگرفتند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه