بود آیا که در وصل شما بگشایند ؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایند ؟
اگر از خوفِ ستمهای اعادی بِـسِتند ؛
دارم امید که از بهر خدا بگشایند
به صفای دل صاحب قدمان در مذهب
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
نامه تسلیت اهل ستم بنویسید
تا در عدل و امان بر رخ ما بگشایند
پر شد از جور و ستم روی زمین ای مهدی
وقت آن شد که درِ عدل شما بگشایند
در دل فیض غم هجر تو گردیده گره
این گره را بود آن کز دل ما بگشایند