گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

یا رب سببی ساز که آن ختم امامت

باز آید و برهاندم از غم به سلامت

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید

تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

فریاد که از شش جهتم راه ببستند

عجز و گنه و دوری و غم رنج و ندامت

از شوق تو پر شد دل و در سینه نگنجد

گر پرده در آن نعره زنم نیست ملامت

جان زنده جاوید شد از معرفت تو

حق کرد به ما این همه الطاف و کرامت

ای آن که تو مولائی زمان را نشناسی

ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت

بی‏حجت حق کار جهان راست نیاید

پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت

فیض از در تو دور شد از شومی اعدا

عصیان دگری کرده و بر ماست غرامت