گنجور

 
فیض کاشانی

طفیل نور امامند آدمی و پری

ارادتی بنما تا سعادتی ببری

چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی

که جام جم نکند سود وقت بی‏بصری

بکوش خواجه و خالی مباش از غم او

که بنده را نخرد کس به عیب پرهنری

بیا و جنت طوبی بخر به مهر امام

در این معامله غافل مشو که حیف خوری

مرا در این ظلمات آنچه رهنمائی کرد

نیاز نیم‏ شبی بود و گریه سحری

ز هجر وصل تو در حیرتم چه کار کنم

نه در برابر چشمی که غائب از نظری

ز من به حضرت مهدی که می‏برد پیغام

که در فراق تو آموخت فیض نوحه‏گری