ای فغان از هی هی و هیهای دل
سوخت جانم ز آتش سودای دل
این چه فریاد است و افغان در دلم
گوش جانم کر شد از غوغای دل
این همه خون جگر از دیده رفت
بر نیامد دری از دریای دل
میخورم من خون دل دل خون من
چون کنم ای وای من ای وای دل
ظلمت دل پرده شد بر نور جان
نور جان شد محو ظلمتهای دل
زخمها بر جانم از دل میرسد
آه و فریاد از خیانتهای دل
جان نخواهم برد زین دل جز بمرگ
نیست غیر از کشتن من رای دل
عاقبت خونم بخواهد ریختن
این هژ بر مست بیپروای دل
دل چه میخواهد ز من بهر خدا
دور سازید از سر من پای دل
آفت دنیا و دین من دلست
آه از امروز و از فردای دل
رفت عمرم در غم دل وای من
خون شد این دل در تن من وای دل
روز را بر چشم من تاریک کرد
دود آه و نالهٔ شبهای دل
جان تو بیرون رو ازین تن زانکه نیست
تنگنای این بدن جز جای دل
پای نه در بحر جان سر سبز تو
فیض میخشگی تو در صحرای دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از آتش و دردهای دلش میگوید. او فریادهای دل را احساس میکند و از غم و زخمهای عاطفی خود رنج میبرد. دلش پر از خون و اندوه است و از خیانتهای درونی گلهمند است. احساس میکند که زندگی و جانش تحت تأثیر ظلمتهای دل قرار گرفته و بیپناهی و ناامیدی او را درگیر کرده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که جز مرگ راهی برای رهایی از رنجهای دل ندارد و از آفات عشق و دردهای درونی مینالند. او به جدایی از دل و تن و دوری از غمها فکر میکند و به این احساس میرسد که تنها دلش سبب مشکلات اوست.
هوش مصنوعی: آه و ناله از درد و سوز دل میزنم، جانم از شعلههای عشق و آرزوی دل به آتش کشیده شده است.
هوش مصنوعی: این چه صدای بلندی است که در دلم به گوش میرسد، طوری که جانم از هیاهوی احساساتم نابینا و ناشنوا شده است.
هوش مصنوعی: تمام این اشکها از دیدگانم ریخت، اما از عمق دل، دریچهای گشوده نشد.
هوش مصنوعی: من در رنج و درد خود غوطهورم و دلزدهام. نمیدانم چگونه با این وضعیت کنار بیایم. کاش میتوانستم از این حال ناگوار رهایی یابم.
هوش مصنوعی: دل در تاریکی خود، پردهای ساخته است که بر نور جان افتاده و نور جان نیز در این تاریکی محو شده است.
هوش مصنوعی: زخمهایی که بر جانم نشسته، از دل من ناشی میشود. آه و فریاد من از خیانتهایی است که قلبم به من کرده است.
هوش مصنوعی: من هیچگاه جانم را از این دل نمیبرم، جز اینکه با مرگ من هیچ راهی برای کشتن ندارید.
هوش مصنوعی: در نهایت، باید خون من به خاطر این عشق بیپروا و سرمست ریخته شود.
هوش مصنوعی: دل از من چه میخواهد؟ ای کاش برای خدا، این عشق را از سرم دور کنی.
هوش مصنوعی: دل من موجب مشکلات دنیا و دینم شده است، افسوس بر امروز و فردای قلبم.
هوش مصنوعی: عمر من در اندوه و نگرانی گذشته و دل من به شدت درد کشیده و خونین شده است، آه از دل من.
هوش مصنوعی: دود آتش دل و نالههای شبانه باعث شده روز در چشم من تاریک به نظر برسد.
هوش مصنوعی: از این بدن خارج شو، زیرا محبوس بودن در این تن هیچگونه محدودیتی جز در دل ندارد.
هوش مصنوعی: نگاه کن به چشمه زندگی جوانیات که چطور به دل خشک و بیروح من سرسبزی و جانی تازه میبخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت عمرم در سر سودای دل
وز غم دل نیستم پروای دل
دل به قصد جان من برخاسته
من نشسته تا چه باشد رای دل
دل ز حلقه دین گریزد زانک هست
[...]
ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل
گر درین حلقه نباشد وای دل
هرکرا سودای تو در سر بود
در دو کونش می نگنجد پای دل
غرقه گرداب حیرت از تو شد
[...]
من فدا کردم سر اندر پای دل
چون کنم زین به وفا بر جای دل
در ازل خیاط عشقم دوختست
جامه ی حسن تو بر بالای دل
رای دل بر وصل روح افزای تست
[...]
بند بردار ای پسر از پای دل
پس ببین جولان روح افزای دل
چو از تب عشق است استسقا ی دل
آبها گردد حرارت زای دل
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.