ز یزدان بر آن شاه باد آفرین
که نازد بدو تاج و تخت و نگین
که گنجش ز بخشش بنالد همی
بزرگی ز نامش ببالد همی
ز دریا به دریا سپاه وی است
جهان زیر فر کلاه وی است
خداوند نام و خداوند گنج
خداوند شمشیر و خفتان و رنج
ز گیتی به کان اندرون زر نماند
که منشور جود ورا بر نخواند
به بزم اندرون گنج پیدا کند
چو رزم آیدش رنج بینا کند
به بار آورد شاخ دین و خرد
گمانش به دانش خرد پرورد
به اندیشه از بی گزندان بود
همیشه پناهش به یزدان بود
چو او مرز گیرد به شمشیر تیز
بر انگیزد اندر جهان رستخیز
ز دشمن ستاند ببخشد به دوست
خداوند پیروزگر یار اوست
بدان تیغزن دست گوهرفشان
ز گیتی نجوید همی جز نشان
که در بزم دریاش خواند سپهر
به رزم اندرون شیر خورشید چهر
گواهی دهد بر زمین خاک و آب
همان بر فلک چشمه آفتاب
که چون او ندیدست شاهی به جنگ
نه در بخشش و کوشش و نام و ننگ
اگر مهر با کین برآمیزدی
ستاره ز خشمش بپرهیزدی
تنش زورمندست و چندان سپاه
که اندر میان باد را نیست راه
پس لشکرش هفتصد ژنده پیل
خدای جهان یارش و جبرییل
همی باژ خواهد ز هر مهتری
ز هر نامداری و هر کشوری
اگر باژ ندهند کشور دهند
همان گنج و هم تخت و افسر دهند
که یارد گذشتن ز پیمان اوی
و گر سر کشیدن ز فرمان اوی
که در بزم گیتی بدو روشن است
به رزم اندرون کوه در جوشن است
ابوالقاسم آن شهریار دلیر
کجا گور بستاند از چنگ شیر
جهاندار محمود کاندر نبرد
سر سرکشان اندر آرد به گرد
جهان تا جهان باشد او شاه باد
بلند اخترش افسر ماه باد
که آرایش چرخ گردنده اوست
به بزم اندرون ابر بخشنده اوست
خرد هستش و نیکنامی و داد
جهان بی سر و افسر او مباد
سپاه و دل و گنج و دستور هست
همان رزم و بزم و می و سور هست
یکی فرش گسترده شد در جهان
که هرگز نشانش نگردد نهان
کجا فرش را مسند و مرقد است
نشستنگه نصر بن احمد است
که این گونه آرام شاهی بدوست
خرد در سر نامداران نکوست
نبد خسروان را چنو کدخدای
بپرهیز دین و به رادی و رای
گشاده زبان و دل و پاک دست
پرستندهٔ شاه یزدان پرست
ز دستور فرزانه و دادگر
پراگنده رنج من آمد به بر
بپیوستم این نامهٔ باستان
پسندیده از دفتر راستان
که تا روز پیری مرا بر دهد
بزرگی و دینار و افسر دهد
ندیدم جهاندار بخشندهای
به تخت کیان بر درخشندهای
همی داشتم تا کی آید پدید
جوادی که جودش نخواهد کلید
نگهبان دین و نگهبان تاج
فروزندهٔ افسر و تخت عاج
به رزم دلیران توانا بود
به چون و چرا نیز دانا بود
چنین سال بگذاشتم شست و پنج
به درویشی و زندگانی به رنج
چو پنج از سر سال شستم نشست
من اندر نشیب و سرم سوی پست
رخ لاله گون گشت بر سان کاه
چو کافور شد رنگ مشک سیاه
بدان گه که بد سال پنجاه و هفت
نوانتر شدم چون جوانی برفت
فریدون بیدار دل زنده شد
زمان و زمین پیش او بنده شد
بداد و به بخشش گرفت این جهان
سرش برتر آمد ز شاهنشهان
فروزان شد آثار تاریخ اوی
که جاوید بادا بن و بیخ اوی
از آن پس که گوشم شنید آن خروش
نهادم بر آن تیز آواز گوش
بپیوستم این نامه بر نام اوی
همه مهتری باد فرجام اوی
از آن پس تن جانور خاک راست
روان روان معدن پاک راست
همان نیزه بخشندهٔ دادگر
کز اوی است پیدا به گیتی هنر
که باشد به پیری مرا دستگیر
خداوند شمشیر و تاج و سریر
خداوند هند و خداوند چین
خداوند ایران و توران زمین
خداوند زیبای برترمنش
از او دور پیغاره و سرزنش
بدرد ز آواز او کوه سنگ
به دریا نهنگ و به خشکی پلنگ
چه دینار در پیش بزمش چه خاک
ز بخشش ندارد دلش هیچ باک
جهاندار محمود خورشیدفش
به رزم اندرون شیر شمشیرکش
مرا از جهان بینیازی دهد
میان گوان سرفرازی دهد
که جاوید بادا سر و تخت اوی
به کام دلش گردش بخت اوی
که داند ورا در جهان خود ستود
کسی کش ستاید که یارد شنود
که شاه از گمان و توان برتر است
چو بر تارک مشتری افسر است
یکی بندگی کردم ای شهریار
که ماند ز من در جهان یادگار
بناهای آباد گردد خراب
ز باران وز تابش آفتاب
پی افگندم از نظم کاخی بلند
که از باد و بارانش نآید گزند
بر این نامه بر سالها بگذرد
همی خواند آن کس که دارد خرد
کند آفرین بر جهاندار شاه
که بی او مبیناد کس پیشگاه
مر او را ستاینده کردار اوست
جهان سر به سر زیر آثار اوست
چو مایه ندارم ثنای ورا
نیایش کنم خاک پای ورا
زمانه سراسر بدو زنده باد
خرد تخت او را فروزنده باد
دلش شادمانه چو خرم بهار
همیشه بر این گردش روزگار
از او شادمانه دل انجمن
به هر کار پیروز و چیره سخن
همی تا بگردد فلک چرخوار
بود اندر او مشتری را گذار
شهنشاه ما باد با جاه و ناز
از او دور چشم بد و بی نیاز
کنون ز این سپس نامه باستان
بپیوندم از گفتهٔ راستان
چو پیش آورم گردش روزگار
نباید مرا پند آموزگار
چو پیکار کیخسرو آمد پدید
ز من جادویها بباید شنید
بدین داستان در ببارم همی
به سنگ اندرون لاله کارم همی
کنون خامهای یافتم بیش از آن
که مغز سخن بافتم پیش از آن
ایا آزمون را نهاده دو چشم
گهی شادمانی گهی درد و خشم
شگفت اندر این گنبد لاژورد
بماند چنین دل پر از داغ و درد
چنین بود تا بود دور زمان
به نوی تو اندر شگفتی ممان
یکی را همه بهره شهد است و قند
تن آسانی و ناز و بخت بلند
یکی ز او همه ساله با درد و رنج
شده تنگدل در سرای سپنج
یکی را همه رفتن اندر نهیب
گهی در فراز و گهی در نشیب
چنین پروراند همی روزگار
فزون آمد از رنگ گل رنج خار
هر آنگه که سال اندر آمد به شست
بباید کشیدن ز بیشیت دست
ز هفتاد برنگذرد بس کسی
ز دوران چرخ آزمودم بسی
وگر بگذرد آن همه بتریست
بر آن زندگانی بباید گریست
اگر دام ماهی بدی سال شست
خردمند از او یافتی راه جست
نیابیم بر چرخ گردنده راه
نه بر کار دادار خورشید و ماه
جهاندار اگر چند کوشد به رنج
بتازد به کین و بنازد به گنج
همش رفت باید به دیگر سرای
بماند همه کوشش ایدر به جای
تو از کار کیخسرو اندازه گیر
کهن گشته کار جهان تازه گیر
که کین پدر باز جست از نیا
به شمشیر و هم چاره و کیمیا
نیا را بکشت و خود ایدر نماند
جهان نیز منشور او را نخواند
چنین است رسم سرای سپنج
بدان کوش تا دور مانی ز رنج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن به ستایش شاه محمود میپردازد که به خاطر بزرگمنشی، بخشش و قدرتش مورد تقدیر قرار گرفته است. او به عنوان حاکمی توانا و بخشنده معرفی شده که با شمشیر و قدرت خود از کشور و مردمش دفاع میکند. شاعر به ویژگیهای نیکو و صالح او اشاره میکند و میگوید که چنین شاهی در تاریخ بینظیر است. از او به عنوان نگهبان دین، تاج و تخت یاد میشود و همچنین بر اهمیت دانش و خرد او تأکید میشود.
در بخشی دیگر، شاعر به روزگار و تغییرات زندگی انسانها اشاره میکند و میگوید که همه چیز در زندگی زودگذر است و انسانها باید از زحمتهای خود درس بگیرند. او کارکیخسرو را مثال میزند که نشان میدهد گذشتهها همیشه گواهی بر رفتار انسانها هستند و در نهایت همه چیز به سرای دیگر منتقل میشود. این شعر به نوعی آموزنده و حکمتآموز است و دعوت به تفکر در مورد زندگی و گذر زمان میکند.
هوش مصنوعی: از خداوند بر آن پادشاه درود باد که به خاطر او تاج و تخت و جواهراتش را به رخ میکشد.
هوش مصنوعی: گنجشک به خاطر مهربانی و بخشش شاکی است، و بزرگترها به خاطر نام و جایگاه خود افتخار میکنند و سر به آسمان میسایند.
هوش مصنوعی: از دریا به دریا سپاه او را میتوان دید و در حقیقت، همهجا تحت سایهی اوست.
هوش مصنوعی: خداوند دارای نامی بزرگ و گنجینهای از نعمتهاست؛ او همچنین قدرت و نیرو دارد و میتواند در سختیها و رنجها پشتیبان ما باشد.
هوش مصنوعی: از دنیا چیزی در دل این کان نمیماند، زیرا که کرامت و سخاوت او را کسی نمیتواند درک کند و به تصویر نکشد.
هوش مصنوعی: در میهمانیها و جشنها، شخصی که با دقت و هوش خود به جستجوی گنج و حقیقت میپردازد، در مواجهه با مشکلات و چالشها، قدرت بینایی و درک عمیقتری پیدا میکند.
هوش مصنوعی: شاخ دین و عقل را به بار آورد، و او گمان میکرد که دانش را خرد پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: همیشه به فکر و اندیشه خود توجه داشت و به خاطر مشکلات و ناامنیها، به خداوند پناه میبرد.
هوش مصنوعی: وقتی او با شمشیر تیزش وارد عمل میشود، در سراسر جهان شور و هیجان بوجود میآورد.
هوش مصنوعی: خداوند پیروزی را به کسی عطا میکند که از دشمنان خود بگذرد و به دوستانش محبت کند.
هوش مصنوعی: بدان که آن که مانند شمشیری برنده و گوهرپاش است، در دنیا به دنبال چیزی جز نشانهای نیست.
هوش مصنوعی: در مجلس دریایی، آسمان به جنگ دعوت میکند و در درون آن، شیر خورشید به نمایش درمیآید.
هوش مصنوعی: زمین و منابع آن مانند خاک و آب، به خوبی نشان میدهند که آسمان نیز از نور خورشید برخوردار است.
هوش مصنوعی: چون او هیچ گاه شاهی را در جنگ ندیده است، نه در بخشش، نه در تلاش و نه در افتخار و ننگ.
هوش مصنوعی: اگر مهر و محبت را با دشمنی درآمیختی، از آشفتگی ستارهها بر حذر میبودید.
هوش مصنوعی: بدن او به قدری قوی و نیرومند است که در میان طوفان هیچ راهی برای باد وجود ندارد.
هوش مصنوعی: پس سپاهی شامل هفتصد فیل کهن و خسته دارد، این فیلها یاریگر خداوند جهان و جبرئیل هستند.
هوش مصنوعی: او از هر شاه و بزرگ و نامدار و هر سرزمینی مالیات میخواهد.
هوش مصنوعی: اگر برای چیزی هزینه نکنند، نمیتوانند کشور و ثروت و مقام و اعتبار به دست آورند.
هوش مصنوعی: دوست دارم که از پیمان او عبور کنم، حتی اگر بخواهم در برابر فرمان او سرپیچی کنم.
هوش مصنوعی: در جشن و欢乐 این دنیا، او روشناییبخش است، و در دل جنگها مانند کوه استواری و قدرت دارد.
هوش مصنوعی: ابوالقاسم، آن پادشاه شجاع، کجا میتواند از چنگال شیر به گور برود؟
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، شاه محمود به خوبی پیروز میشود و دشمنان سرکش را در بر میگیرد و به شدت شکست میدهد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دنیا وجود دارد، او پادشاهی خواهد کرد که برافراشته است و ستارهاش مانند دیهیم ماه میدرخشد.
هوش مصنوعی: آرایش و زیبایی چرخ گردنده که به گردش در آمده، به مانند جشنی است که در دل آسمان و در بین ابرهای پربار او برگزار میشود.
هوش مصنوعی: خرد، نیکی و عدل، اساس جهان هستند و بدون آنها، دنیا هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: نیرو، دل و ثروت و فرمان به معنای همان جنگ، شادی، شراب و جشن هستند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، فرشی پهن شده است که هیچ چیز نمیتواند آن را پنهان کند و همیشه نمایان است.
هوش مصنوعی: در کجا فرش و تخت و جایگاه نشستن آرامش و راحتی نصر بن احمد قرار دارد؟
هوش مصنوعی: آرامش و حکمت واقعی در سر حکمرانان بزرگ، در دوستی و نزدیکی به خرد وجود دارد.
هوش مصنوعی: خسروانی را نباید مانند یک کدخدا دانست که از دین دوری کند و تنها به تدبیر و فکر خود بسنده کند.
هوش مصنوعی: بیش از هر چیز، آن کس که با زبانی باز و دلی پاک و دستی مطهر در خدمت شاه و خداوند است، مورد توجه و ستایش قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر حکمت و انصاف کسی که داناست، درد و رنج من به دست او گرد آورده شده است.
هوش مصنوعی: من این نامهٔ قدیمی و پسندیده را از دفتر راستگو به هم میپیوندم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به پیری برسم، بزرگی و ثروت و تاج و تخت به من عطا کند.
هوش مصنوعی: من هرگز پادشاه بخشندهای را در تخت شاهی ندیدم که مانند او درخشان و برجسته باشد.
هوش مصنوعی: مدتها به امید بودم که کسی بیاید که بخشندگیاش نیازی به دعوت یا خواسته من نداشته باشد.
هوش مصنوعی: ناظر و حافظ مذهب و نگهدارندهی تاج درخشان و تخت با شکوه.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، افراد شجاع و توانمند به خوبی آمادهاند و علاوه بر قدرت، از آگاهی و دانش نیز برخوردارند.
هوش مصنوعی: من پنجاه و شش سال از عمرم را در فقر و سختی سپری کردم.
هوش مصنوعی: زمانی که پنج سال از عمرم گذشت، در حالی که در مسیر سختی و افت قرار گرفتم، سرم به سمت پایین بود.
هوش مصنوعی: چهره گل لاله به رنگ کاه در آمد و رنگ آن مانند مشک سیاه شد.
هوش مصنوعی: در آن زمان که در سال پنجاه و هفت، به تازگی جوان شدم و زندگیام تازه و پرشور بود.
هوش مصنوعی: فریدون با دل بیدار و آگاهی خود به زندگی بازگشت و به همین دلیل، زمان و زمین در حضور او تسلیم و خاضع شدند.
هوش مصنوعی: این جهان با بخشش و کمک به دیگران به دست میآید و ارزش آن بالاتر از تاج و تخت پادشاهان است.
هوش مصنوعی: آثار تاریخی او درخشان و روشن شد، و امیدواریم که ریشه و بنیان او همیشه پایدار و جاودان باشد.
هوش مصنوعی: بعد از آنکه صدای آن خروش را شنیدم، توجه و تمرکز خود را بر آن صدا قرار دادم.
هوش مصنوعی: من این نامه را به نام او وصل میکنم، باشد که پایان کارش به طور کامل به خوبی و بزرگواری باشد.
هوش مصنوعی: از آن زمان به بعد، جسم جانور به سمت خاک حرکت میکند و روح او به سوی معدن پاکی میرود.
هوش مصنوعی: نزدیکترین حقیقت به عدالت، همان نیرویی است که از آن هنر و فضیلت در جهان پدیدار میشود.
هوش مصنوعی: به من خداوندی کمک کند که در پیری، شمشیر و تاج و تخت و مقام را به من ارزانی دارد.
هوش مصنوعی: خداوند سلطنتهای هند و چین و همچنین ایران و توران را به عهده دارد.
هوش مصنوعی: خداوند زیبا و برتر از همه، از پیغامها و سرزنشها دور است.
هوش مصنوعی: با شنیدن صدای او، حتی کوه سنگی به حرکت درمیآید، و نهنگ در دریا و پلنگ بر خشکی تحت تأثیر قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: او در بزم خود به هیچ چیز اهمیت نمیدهد؛ نه به ثروت و زیبایی، و نه به خاک و فروتنی. دلش به هیچ چیز نمیلرزد و همچنان به بخشش و مهربانی خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: محمود، پادشاهی بزرگ و درخشان مانند خورشید، در میدان جنگ همانند شیری است که شمشیرش را به دست گرفته و آماده نبرد است.
هوش مصنوعی: مرا از نیازهای دنیا بینیاز کند و در وسط جمع، عزت و افتخار ببخشد.
هوش مصنوعی: سر و تخت او همیشه پایدار و ماندگار باشد و بختش به گونهای بچرخد که هر آنچه در دل دارد، به دست آورد.
هوش مصنوعی: کسی که در دنیا برتری را میداند، سزاوار ستایش است. زیرا تنها کسی که بتواند او را ستایش کند، کسی است که توانایی شنیدن و درک آن را داشته باشد.
هوش مصنوعی: شاه از هر نظر برتر از دیگران است، مانند اینکه تاجی بر سرش گذاشته شده که نشاندهنده مقام بلندش است.
هوش مصنوعی: من برای تو، ای پادشاه، بندگی کردم و این کار من در جهان، نشانی از خود به جا گذاشت.
هوش مصنوعی: ساختمانهای مستحکم و زیبا با باران و نور خورشید دچار آسیب و خرابی میشوند.
هوش مصنوعی: من بنایی محکم و بلند از نظم و ترتیب ایجاد کردهام که در برابر شرایط سخت، مانند باد و باران، هیچ آسیبی نبیند.
هوش مصنوعی: به مرور زمان، افرادی که عقل و درک دارند به مطالعه این پیام ادامه خواهند داد.
هوش مصنوعی: آفرین بر پادشاه جهان که بدون او هیچکس را نمیتوان مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: مردم او را به خاطر اعمالش ستایش میکنند و تمامی جهان تحت تأثیر آثار و فعالیتهای او قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی چیزی برای ستایش او ندارم، فقط میتوانم با تواضع و خاکساری به پاهای او احترام بگذارم.
هوش مصنوعی: زمانه به خاطر خرد او همیشه زنده و پایدار است و باعث درخشش تخت و سلطنتش میشود.
هوش مصنوعی: دلش مانند بهار همیشه شاد و شاداب است و در این مسیر پر از نوسان زندگی به خوشی میگذرانَد.
هوش مصنوعی: از او با خوشحالی دل جمعیت در هر کاری موفق و برتر است.
هوش مصنوعی: هرگاه که چرخ فلک به گردش درآید، در آن میان، مشتری نیز به راه خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: پادشاه ما با عظمت و زیبایی است، از او دوری کن که چشمان بد و نیازمند به او رسوخ نکند.
هوش مصنوعی: اکنون از این پس به نامههای قدیمی میپیوندم و از سخنان درست و راستین بهره میبرم.
هوش مصنوعی: زمانی که با چرخش و تغییرات روزگار روبرو میشوم، نیازی نیست که کسی به من درس و نصیحت بدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که نبرد کیخسرو به وقوع میپیوندد، باید از من اخبار جادوها را بشنوید.
هوش مصنوعی: من در این داستان، همچون گل لاله در دل سنگ، به عواطف و احساساتم اشاره میکنم.
هوش مصنوعی: حالا قلمی پیدا کردهام که از آن بیشتر از آنچه که فکر میکردم، توانستم داستان بگویم و سخن بگویم.
هوش مصنوعی: آیا تو در این دنیا با دو چشم امتحان میکنی، گاهی شادمانی را تجربه میکنی و گاهی نیز درد و خشم را احساس میکنی؟
هوش مصنوعی: در این آسمان آبی، شگفتانگیز است که دل پر از غم و درد باقی مانده است.
هوش مصنوعی: این گونه بود تا زمانی که زمان ادامه داشت، در نوشتن تو هیچ شگفتی نداشته باش.
هوش مصنوعی: برخی افراد در زندگی از شیرینی و خوشیهای زیادی برخوردارند و از زندگی راحت و آسودهای لذت میبرند و شانس خوبی نیز دارند.
هوش مصنوعی: یک نفر هر سال با درد و رنج زندگی کرده و در دلش غم و اندوه زیادی انباشته شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی در مسیر زندگی خود تجربههای مختلفی را میگذرانَد؛ گاهی در اوج خوشی و موفقیت است و گاهی در زمانهای سخت و دشوار.
هوش مصنوعی: زمانه به گونهای پیش میرود که بر اثر سختیها و رنجها، زیباییها و خوشیها بیشتر نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: هر زمان که سال جدید آغاز میشود، باید از زیادهروی و افراط دست بردارید.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد زندگی خود را به تجربه و آزمونهای سخت گذراندهاند و فقط معدودی از آنها به سن هفتاد سالگی میرسند.
هوش مصنوعی: اگر آن زمان بگذرد و همه چیز به خوبی پیش برود، پس باید برای آن زندگی که داشتیم، گریه کنیم.
هوش مصنوعی: اگر برای ماهی دام بگذاری، سالها تجربه و دانش به تو میآموزد که چگونه راهی را برای جستجو پیدا کنی.
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم راهی بر روی چرخهای دوران پیدا کنیم و نه میتوانیم بر کار خداوند، که خورشید و ماه را به گردش درمیآورد، تسلط یابیم.
هوش مصنوعی: اگر فرمانروا تلاش کند و به سختی زحمت بکشد تا به دشمنی و انتقام بپردازد و به ثروت و دارایی خود ببالد، در نهایت حاصلی جز رنج نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: تمام تلاشها و کوششهایی که در اینجا انجام میدهیم، در نهایت به جایی نمیرسد و همه چیز باید به سرای دیگری منتقل شود.
هوش مصنوعی: میتوانی از تجربههای گذشتهٔ کیخسرو بهرهبرداری کنی، اما بهتر است که به شرایط و تحولات جدید جهان نیز توجه کنی.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم تلاش و جستجوی پدر برای احیای زندگی و یافتن راهحلهای موثر اشاره دارد. او از گذشتگان خود فاصله گرفته و به وسیلهی نیروی شمشیر، که نماد قدرت و اراده است، و همچنین با استفاده از کیمیا، که نماد علم و دانایی است، درصدد تغییر وضعیت خود و به دست آوردن چیزهای ارزشمند میباشد.
هوش مصنوعی: او را کشت و خود در اینجا نماند، جهان هم نام او را فراموش نکرد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، این گونه است که برای دور ماندن از مشکلات و دردها، باید تلاش کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.