هزاران منزلم طی گشت و من در اولین گامم
بود پیدا از آغازم که پیدا نیست انجامم
مرا به پاره کردن جامه عرت به بد نامی
که تنگ آمد لباس نیکنامیها به اندامم
ستم باشد به زهر آغشتن لب در عتاب من
تو کز تحریک ابرویی توانی داد دشنامم
تکلف ترک آدابست ارباب محبت را
همینم بس که گاهی بیتکلف میبری نامم
ترا بر خاطر آیینه گردی تازه میبینم
بگو ای روز روشن چون نباشد تیره ایامم!
فریب سوختن زآن شعله خوردم لیک میدانم
که چون خاکستر پروانه آخر میکند خامم
ز کف فیّاض دادم دامن وصل محال او
چه سان نومید ننشینم که عنقا جسته از دامم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل آسوده ای داری مپرس از صبر و آرامم
نگین را در فلاخن می نهد بیتابی نامم
ز بس زهر شکایت خوردم و بر لب نیاوردم
به سبزی می زند تیغ زبان چون پسته در کامم
اگر از شکوه دوران خموشم، نیست خرسندی
[...]
زحال من چسان آگاه گردد شوخ خودکامم
که قاصد را بلب ماند نی شد ناله پیغامم
چنان سیل سرشکم کرده طوفان در شب هجران
که موج اشک شد انگشت حیرت بر لب بامم
بحسرت بگذرانم بسکه دور از شکرین لعلی
[...]
به این طاقت نمیدانم چه خواهد بود انجامم
نگین بینقش میگردد اگرکس میبرد نامم
به رنگ نقش پا دارم بنای عجز تعمیری
به پستی میتوان زد لاف معراج از لب بامم
هزاران موج ساحل گشت چندین قطره گوهر شد
[...]
بدام اندیشه از گلشن بگلشن بیم از دامم
نه در گلشن قرارم بود و نه در دام آرامم
سروشی دوش در مستی ز جانان کرد پیغامم
که گر مشتاق مایی عکسی افتاده است در جامم
ز شب تا صبح بودم بر در میخانه رحمت
سحر پیر مغان جامی ز رأفت کرد انعامم
بزن زآن آتشینصهبا تو ساقی آتشم بر جان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.