نهفته سیم به زیر قبا که این بدن است
گرفته برگ سمن را به بر که پیرهن است
بسن ز پیرهن اندام نازکش که مگر
در آب گشته عیان عکس لاله و سمن است
اگر کنند به گل نازنین تنش را باد
رود ز تاب تعالی الله این چه لطف تن است
کله شکسته کمر بسته برگذشت از من
گذشت عمری و آن مشکل پیش چشم من است
چو در نظاره آن روی می توان مردن
مرا هزار شکایت ز جان خویشتن است
چو گفتمش سخن تلخ چند گفت به ناز
که شرم دار نه آخر ازین لب و دهن است
اگر به کوی تو جامی کشد فغان ای سرو
مگیر خورده که او عندلیب این چمن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ زیبایی و جذابیت بدنی است که به تصویر کشیده شده و احساسات شاعر را نسبت به آن منتقل میکند. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا، بدن را به لباسی نازک و گلهایی مانند گل سمن شبیه میکند. او همچنین به تناقضاتی اشاره میکند که در ارتباط با عشق و زیبایی وجود دارد، مانند گذشت زمان و مشکلاتی که با آن روبهرو است. شاعر در نهایت هم به احساسات عمیق خود دربارهٔ معشوق و عشق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر بابت عشق خود درد و رنج بکشد، زیبایی معشوق او را به ادامهٔ این احساسات وا میدارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و ظرافتی که در زیر لباس (قبا) نهفته است اشاره میکند. او بیان میکند که بدن مانند یک پوشش آهنگین است و به برگ سمن به عنوان نمادی از لباس یا پوشش زیبا اشاره دارد. به نوعی، او زیبایی درونی و بیرونی را به یکدیگر مرتبط میسازد و نشان میدهد که هر پوششی میتواند زیبایی خاصی داشته باشد.
هوش مصنوعی: دستت را بر روی پیراهن بدن زیبا و نازک او بکش، شاید در آب تصویر لاله و گل سمن نمایان شده باشد.
هوش مصنوعی: اگر باد ملایمی بدن نازنین او را نوازش کند، این نشاندهندهی لطف و زیباییست که از بالاترین مقام الهی به او رسیده است.
هوش مصنوعی: کسی که با مشکلات و سختیها روبروست، همچنان به جلو میرود و به زندگی ادامه میدهد. در عین حال، او از چالشهایی که همیشه در ذهنش است و او را آزار میدهد، رنج میبرد.
هوش مصنوعی: وقتی که به تماشای آن چهره میپردازم، احساس میکنم که میتوانم جان خود را فدای آن کنم. همین طور هزاران شکایت و نارضایتی از زندگی خود دارم.
هوش مصنوعی: وقتی به او سخنان تلخی گفتم، او با ناز و عشوه پاسخ داد که ای کاش از این زبان و لبهایت شرم داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر کسی در کوی تو صدایی سر دهد و به تو شکایت کند، ای سرو زیبا، نگران نباش؛ چرا که او گلی است که در این باغ رشد کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه سنت است که در شهر زینت زَمَنَ است
رسول شادی و جشن رسول ذوالمِنَن است
خجسته موسم عیدست کاندرین موسم
بر آسمان سعادت ز انجُم انجمن است
اگرچه تهنیت از دیگران به نثر نکوست
[...]
هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است
شکنج جانم ازان زلف در هم و شکن است
چه سود پختن سودا چو شمع جانم سوخت
ز آتشی که مرا در درونه شعله زن است
شبم که تا به قیامت امید صبحش نیست
[...]
بزرگوار امیری که زبده کرم است
در انتساب حسینی و سیرتش حسن است
سر اکابر سادات مشرق و مغرب
عماد دولت و ملت علی بن حسن است
ملک صفات بزرگی که نطق فایح او
[...]
سواد سنبل او بر بیاض یاسمن است
و یاسمن که خطش بر ورق ز یأس من است
خطش بنفشهٔ سیراب گشته میدانم
ولی ندانم خدش گل است یا سمن است
به گرد عارض کافور او خطی از مشک
[...]
نمود چاک گریبان تنت که نسترن است
تو یوسفی و گواه تو چاک پیرهن است
حریف شاهد و ساقی کجا بود زاهد
میان خضر و مسیحا نه جای اهرمن است
سبو بیار که آبی بر آتش بزنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.