گرت خراب کند عشق تا ز سر سازد
بگو که تا بتواند خرابتر سازد
کرم نگر که فرستد هزار سیل جگر
چو دیده یک مژه خواهد ز اشکتر سازد
نه دیده سیر شود از تو و نه دل خرسند
چه چشمهای تو که آب تو تشنهتر سازد
میان دیده و دل گفتگو دراز کشید
اجل کجاست که این قصه مختصر سازد
بهانهجوست فصیحی دل حبیب کجاست
کسی که آه مرا دشمن اثر سازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلی که تحفه تو جان مختصر سازد
بسا که قوت خود از گوشه جگر سازد
در آشیان دو عالم نگنجد آن مرغی
که او ز شیوه عشق تو بال و پر سازد
بر آن سری تو که از صبر همچو تیغ خطیب
[...]
دلی که پیشِ غم از صابری سپر سازد
غذایِ دل مگر از گوشۀ جگر سازد
به رنجِ هجرِ تو در ساختم چو ممکن نیست
که با کسی به مدارا غمِ تو در سازد
دلِ زمانه بسوزد ز سوزِ من چو دلم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.