مرا در دیده جان آن پری رخسار بایستی
خرام او دمی در چشم من صد بار بایستی
خلد بی روی او از هر گلی در دیده ام خاری
اگر خاریست باری زان گل رخسار بایستی
بسرو و سوسن خود باغبان بسیار می نازد
ترا گاهی گذاری جانب گلزار بایستی
دریغست آتش عشق تو در دلهای آسوده
تمام این شعله در جان من افگار بایستی
من دلخسته را گل بر سر بالین چکار آید
بحالم یکنظر زان نرگس بیمار بایستی
ز خوی نازک او اشک و آه من گره تا کی
دلم آتش فشان و دیده گوهر بار بایستی
علاج درد بیماران چو میپرسید لعل او
فغانی را در آن دم قوت گفتار بایستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بایستی
چه سود از بوی گل ما را، نسیم یار بایستی
رخش در جلوه نازست و من از گریه نابینا
دریغا، دیده های بخت من بیدار بایستی
شبانگاهم که چون بی رحمتان می کشت هجرانش
[...]
مرا در درد بی باری دریغا بار بایستی
هزاران غم کزو دارم یکی غمخوار بایستی
نمودی چهره مقصودی ز رخسار و خط خوبان
ولی آئینه ما آی پی زنگار بایستی
چه سود ار همدمم شد خضر سوی چشمه حیوان
[...]
ز من بیگانه شد، بیگاه با اغیار بایستی
چرا با دیگران یارست؟ با من یار بایستی
در آن کو رفتم و از دیدنش محروم برگشتم
بهشتی آن چنان را دولت دیدار بایستی
چه نازست این؟ که هرگز در نیاز ما نمی بینی
[...]
دریغا در چنین فصلی حریفم یار بایستی
میان بلبلانم جای در گلزار بایستی
نشد ز ایوان و قصر افراختن جمعیتم حاصل
ره آمد شد غم سوی من دیوار بایستی
به سعی دیده شبزندهدارم کار نگشاید
[...]
مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی
چراغی بر سر بالین این بیمار بایستی
نمی شد فرصت خاریدن سر باددستان را
به مقدار خرابی گر مرا معمار بایستی
غلط کردم نیفتادم به فکر ظاهرآرایی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.