مجو ای دل بخور از بهر ترتیب دماغ من
مگر آگه نیی شبهای هجر از درد و داغ من
دلم کز داغ هجران شد سیه منما ره وصلش
که هرگز سوی بستان ره نخواهد بر در زاغ من
به داغ بی کسی ز انسان گرفتارم که گر سوزم
نگردد هیچگه پروانه هم گرد چراغ من
که جوید از من سرگشته، پی در وادی هجران
مگر زاغ از هوای استخوان گیرد سراغ من
شود همچون فغانی زهره ام از بیم هجران آب
که زهر ناامیدی کرده گردون در ایاغ من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حس درد و جدایی است. شاعر از عواطف شدید خود در شبهای دوری و آتش دلتنگی صحبت میکند. او احساس بیکسی و غم ناشی از این هجران را به تصویر میکشد و میگوید که هیچکس نمیتواند به او در این وضعیت کمک کند. حس ناامیدی در او عمیق است و به نوعی از بیپناهی خود عذاب میکشد. به طور کلی، شعر منعکسکنندهی عمق احساسات غم و longing (آرزوی وصال) است.
هوش مصنوعی: ای دل، بیجهت برای خوشایند من خودت را ناراحت نکن. آیا نمیدانی که در شبهای دوری از محبوب چقدر درد و اندوه کشیدم؟
هوش مصنوعی: دل من از غم دوری او بسیار تاریک و غمگین شده است. ای کاش در مسیر پیوستن به او گام نگذارید، چون هرگز به بهشت عشق او نخواهم رسید و مانند زاغی همیشه در اندوه و تنهایی باقی میمانم.
هوش مصنوعی: من به خاطر تنهایی و دلتنگی انسانی به شدت دچار عذاب و سوزش هستم. اگرچه احساس آتش سوزان درون دارم، اما هیچ چیزی مانند پروانهای که دور چراغ میچرخد، برایم معنا ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که از من پنهان شده و در جستجوی من است، مثل زاغی میماند که به خاطر تمایلش به استخوان، به سراغ من بیاید.
هوش مصنوعی: دل من از ترس جدایی مانند فغانی درآورده است، مانند آبی که ناامیدی به گردون تزریق کرده و به جان من آسیب میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به هم پیوسته از بس در حریم سینه داغ من
تماشایی ندارد رنگ از گلگشت باغ من
چنان از آفتاب عشق می جوشد دماغ من
که پهلو می زند با چشمه خورشید داغ من
مرا برده است وحشت از جهان آب و گل بیرون
[...]
بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ من
که هر سو شعله ای گلدسته می بندد ز باغ من
عجب رسواییی سر در پی گمنامیم دارد
شود هر نقش پا آیینه راه سراغ من
صبا بیگانه بود از رنگ و بوی گلشن هستی
[...]
گذشتی مست با غیر و زدی آتش به داغ من
کجا رفتی بیا ای شبنم گلهای باغ من
به سوی کلبه من پاگذار و خانه روشن کن
پریده رنگ چون پروانه از روی چراغ من
به هر جا می روم بوی کباب آید ز اعضایم
[...]
بههر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من
سیاهی افکند در خانهٔ خورشید داغ من
به بو یی زپن بهارم وا نشد آغوش استغنا
عیار شرمگیرید از تریهای دماغ من
به رنگ نشئهٔ می رفتهام زین انجمن اما
[...]
شبی روز منست ای از تو روشن چشم داغ من
که گردی انجمن افروز من چشم چراغ من
شبی شور از فروغ مهر شمعافروز داغ من
نه آخر من سیهروز توام چشم و چراغ من
بود خون جگر می بیلب ساقی همان بهتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.