ما بهر ساقیان دل فرزانه سوختیم
مجموعه ی خیال بمیخانه سوختیم
آبی بر آتش دل ما هیچ کس نزد
چندانکه پیش محرم و بیگانه سوختیم
ما را کسی در انجمن خویش ره نداد
چون بیکسان بگوشه ی ویرانه سوختیم
غمخوار گو مسوز سپند از برای ما
ما چون در آتش دل دیوانه سوختیم
هرگز نداد صحبت بیگانه پرتوی
پیش چراغ خویش چو پروانه سوختیم
جان در سر زبان شد و کوته نشد سخن
افسوس کاین چراغ بافسانه سوختیم
تا صحبت تو هست چه پرتو دهد دگر
حالا به یک کرشمه ی مستانه سوختیم
بس خرمن مراد فغانی بباد رفت
ما غافلان در آرزوی دانه سوختیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان عشق و درد و آتش درونی خود پرداخته است. او از سوختن دلش به خاطر عشق به ساقی و جلسات شرابخواری سخن میگوید. احساس تنهایی و بیکسی او را در گوشهای ویران کرده و هیچکس به او کمک نکرده است. او از بیتوجهی دیگران به حالش گلایه میکند و میگوید، در آتش عشق خود میسوزد. شاعر به شدت به یاد معشوقش است و از آتش اشتیاقش مینالد. او در نهایت به حسرت از دست رفتن آرزوهایش اشاره میکند و میگوید که تمامی امیدها و خواستههایش به باد رفتهاند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر دوستداران و دلهای آگاه، دلمان را فدای آنها کردیم و به خاطر رویاهایمان، زندگیمان را به بزم و شادیها تقدیم کردیم.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیداند که ما چقدر در دل خود آتشی داریم و چقدر سوختهایم، نه محرم و نه بیگانه.
هوش مصنوعی: کسی در جمع ما را راهنمایی نکرد و به ما توجهی نکرد، بنابراین مانند دیگران در گوشهی تنهایی و دلسردی سوختیم و رنج بردیم.
هوش مصنوعی: دوست غمخوار، لطفاً نگذار که آتش از تو به دل ما برسی. ما خود در آتش عشق دیوانهوار سوختهایم.
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نده که صحبت یا نظر دیگران بر نور و روشنایی واقعی خودت تأثیر بگذارد. ما مانند پروانهای هستیم که در جستوجوی نور خود میسوزیم.
هوش مصنوعی: جانم در دل کلام قرار گرفت و سخن کوتاه نشد. افسوس که این نور وجود ما به خاطر یک افسانه خاموش شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که با تو صحبت میکنم، دیگر چه افکاری میتواند به سراغم بیاید؟ حالا با یک ناز و کرشمهی جذاب تو، ما به هیجان و شوقی دچار شدهایم.
هوش مصنوعی: بسیاری از آرزوها و خواستههای ما مانند خرمنی از غله در باد پراکنده شد. در حالی که ما غافل بودیم و فقط به فکر به دست آوردن دانهای بودیم، در آتش آرزوهایمان سوختیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردا که فاش در غم جانانه سوختیم
در داغ و درد محرم و بیگانه سوختیم
گو شمع برفروز به بزم طرب که ما
بیرون در ز غیرت پروانه سوختیم
با خون صد شهید مقابل نهاده اند
[...]
داغی ز عشق بر دل فرزانه سوختیم
قندیل کعبه را به صنمخانه سوختیم
هرگز صدای بال و پر ما نشد بلند
آهسته همچو شمع درین خانه سوختیم
چیدندگل ز شمع حریفان دور گرد
[...]
تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم
از رشک، جان محرم و بیگانه سوختیم
ما را نه قرب شمع میسر، نه وصل گل
از اعتبار بلبل و پروانه سوختیم
افروختیم در حرم کعبه صد چراغ
[...]
پیش از ظهور جلوهٔ جانانه سوختیم
آتش به سنگ بود که ما خانه سوختیم
لب ناچشیده از نفس آتشین خویش
چون داغ لاله، باده به پیمانه سوختیم
دل بوده است محفل شمع طراز ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.