گنجور

 
بابافغانی

ای فروغ جوهر حسنت برون از خط و خال

معنیی داری که نتوان صورتش بستن خیال

می کشی و زنده می سازی ز تأثیر نظر

جان فدای شیوه ی چشم تو ای مشگین غزال

آتش انگیزد ز دلها جلوه ی سرو قدت

در کدام آب و هوا پرورده آمد این نهال

کار دل با معنی حسن تو افتادست و بس

خواه در روز جدایی خواه در شام وصال

سبزه ی نوخیز و گلبرگ دلارای رخت

آن بهار بی خزان وین آفتاب بی زوال

بر دمد گلهای رنگین در گلستان نظر

از شراب ارغوانی چون کنی رخساره آل

در خیال از دفتر حسنت گشودم فال وصل

حرف اول آیت رحمت برآمد حسب حال

سر زد از آیینه ی مهر رخت آثار خط

چون خیال سبزه ی نورسته در آب زلال

مردم چشم فغانی باد بر آتش سپند

شمع رخسارت چو افروزد شبستان خیال

 
 
 
عنصری

مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال

نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال

فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان

کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال

گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش

[...]

ازرقی هروی

اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال

خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال

با دعا و با تضرع دستها بر داشتند

پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال

نصرة دین و دوام دولت و امن جهان

[...]

قطران تبریزی

تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال

گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال

در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار

مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال

کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال

هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال

اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است

مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال

عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال

در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال

زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید

زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال

خرقه‌پوشان گشته‌اند از بهر زرق و مخرقه

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه