بیا که ساقی ما بی نقاب جلوه نمود
ببین در آینه ی جام چهره ی مقصود
سزد که پیر خرابات جرم ما بخشد
به آب چشم صراحی و سوز سینه ی عود
ز هر دری که درآید همای دولت عشق
نشان بخت بلندست و طالع مسعود
دلی که بی خبر از اصل جوهر نظرست
اگر در آینه ی جان کند نظاره چه سود
تو آن گلی که جهانی درین چمن هر دم
نسیم لطف تو می آرد از عدم به وجود
ازین شراب که لعلت بمی پرستان داد
بیکدو ساغر دیگر نهند سر بسجود
خوش آنکه مست بخاک درت سپارم جان
نهاده در قدمت چهره ی غبارآلود
ز خیل فتنه چو خیزد غزال مشکینی
شکار غمزه ی صید افگن تو خواهد بود
فغانی از نظر یار همچو نرگس مست
شبی نرفت که بی ساغر طرب نغنود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر دعوت به مینوشی و لذتبردن از زیبایی و عشق میکند. ساقی (میفروش) بدون نقاب خود را نشان میدهد و در آینهی جام، چهرهی محبوب را میتوان دید. شاعر به الکل و موسیقی اشاره میکند و از پیر خرابات (عاشق بزرگ) میخواهد که گناهان ما را ببخشد. در عشق، شانس و بخت بلند در انتظار است و دلی که از زیباییها بیخبر است، در نگاه به جانش فایدهای ندارد. او گل زیبایی را معرفی میکند که در این دشت، دنیا را با لطافت خود پر کرده است. همچنین، اشاره به مستی و سجود در مقابل محبوب، دلیگی و غزلیات عشق و زیبایی دارد، و در پایان به ناب بودن لذت مینوشی و غمزههای محبوب اشاره میشود.
هوش مصنوعی: بیا و ببین که ساقی ما بدون هیچ پرده و پوششی خود را نمایان کرده است. در آینه ی جام، تصویر محبوب را تماشا کن.
هوش مصنوعی: شایسته است که فرد با تجربه و دانا در میکده، به خاطر گناههای ما، با اشک شراب و سوز دلش، ما را مورد بخشش قرار دهد.
هوش مصنوعی: هرگاه که عشق وارد زندگی شود، نشانهای از خوشبختی و شانس خوب است.
هوش مصنوعی: دل که از حقیقت و عمق وجود بیخبر باشد، اگر در آینهی روح خود به تماشا بپردازد، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: تو همان گلی هستی که هر لحظه نسیم محبت تو را به حیات میآورد و جهان را در این باغ زنده میکند.
هوش مصنوعی: از این شراب که رنگ آن مانند لعل (یاقوت) است و بانو نیز عاشق آن شده، به یکباره دو جام دیگر آماده میکنند تا همه در برابر آن به احترام و عبادت سر به سجده بگذارند.
هوش مصنوعی: خیلی خوشحالم که بتوانم جانم را در خاک درگاه تو بگذارم و چهرهام را در گرد و غبار قدمهایت بیالایم.
هوش مصنوعی: وقتی که زخم و آفت به وجود آید، در میان هجوم مشکلات و مشکلات دیگر، تو خود خواهی بود که مورد توجه و دلربایی قرار میگیری و بهراحتی جلب توجه میکنی.
هوش مصنوعی: دلباختهای که دلبستگی به معشوق دارد، هرگز شبی را بدون احساس سرخوشی و شادی نمیگذراند، گویی در زیبایی و مهر یار غرق شده و مانند گل نرگس، مست و شاداب است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.