گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بابافغانی

چو باشم سر به زانو مانده شب در فکر یار خود

رود چشمم به خواب و ماه بینم در کنار خود

به بزم شمع خودخواهم که سوزم همچو پروانه

که غیرت می‌برم از سایهٔ شخص نزار خود

به راه انتظارش تا به کی از اشک نومیدی

به خون غلتیده بینم دیدهٔ شب‌زنده‌دار خود

ز آه سینه‌سوزم چون چراغ لاله درگیرد

خس و خاری که شب در دشت غم سازم حصار خود

فغانی چون به خاطر بگذراند روز وصل او

نهد صد داغ حسرت بر دل امیدوار خود