شد باز دیده بر رخ نیکوی او مرا
گلها شکفت در چمن کوی او مرا
ای باغبان برو که خدا داد در ازل
سرو سهی ترا، قد دلجوی او مرا
شادم که هر دم از دم دیگر فزونترست
دیوانگی زسلسله ی موی او مرا
رخصت نمیدهد بتماشای ماه نو
میل نظاره ی خم ابروی او مرا
منهم یکی زگوشه نشینانم ای رفیق
سرگشته کرده نرگس جادوی او مرا
از منت صبا چو فغانی درین چمن
آزاد ساخت نکهت گیسوی او مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است که شاعر با شادی و احساسات عمیق به او نگاه میکند. شاعر از زندگی در کنار زیباییهای معشوق، از جمله گلها و چمنها، لذت میبرد و به نقش معشوق در شادابی و خوشحالی خود اشاره میکند. او همچنین به تأثیر نیکوی معشوق بر رویاها و دیوانگیهایش اشاره میکند و بیان میکند که نمیتواند از تماشای زیباییهای او دل بکند. شاعر خود را به عنوان یکی از عاشقانی توصیف میکند که در جستجوی دیدار معشوق و زیباییهای اوست و در نهایت از عطر و نکهت موهای او حیرتزده است.
هوش مصنوعی: چشمانم دوباره به چهره زیبای او افتاد و در نتیجه، شکوفههای گل در باغ او برای من شکفت.
هوش مصنوعی: ای باغبان، برو که خدا در آغاز آفرینش، سرو بلند و زیبای تو را به من عطا کرده است؛ قد او برایم مثل یک دلجوی دوست داشتنی است.
هوش مصنوعی: من خوشحالم که هر لحظه از قبل بهتر و بیشتر است. دیوانگی و شوق من به خاطر زیبایی و جذابیت اوست.
هوش مصنوعی: من را از تماشای ماه نو محروم کرده، زیرا تنها به نظارهی خم ابروی او میاندیشم.
هوش مصنوعی: من هم یکی از افرادی هستم که در گوشهای نشستهام، ای دوست گم شده، نرگس چشمهای جادویی او مرا تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: از لطف باد صبا، گلواژهای از عطر و بوی موی او در این باغ به من رسید و مرا آزاد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.