کی بود کین درد را درمان کنی؟
کی بود کین رنج را آسان کنی؟
کی بسازی چارهٔ بیچارهای؟
بیدلی را کی دوای جان کنی؟
کی برون آیی ز پرده آشکار؟
چند روی خوب را پنهان کنی؟
چند رو گردانی از سرگشتهای؟
عاجزی را چند سرگردان کنی؟
در بیابان غمم، وقت این دم است
کابر رحمت بر سرم باران کنی
بسکه غم خوردم ز جان سیر آمدم
چند بر خوان غمم مهمان کنی؟
دود سوز من گذشت از آسمان
تا کیم در بوتهٔ هجران کنی؟
همچو ابراهیم از لطفت سزد
کز میان آتشم بستان کنی
چون عراقی سر نهاده در برت
هم سزد گر درد او درمان کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با احساس درد و رنج عمیق خود سخن میگوید و از محبوبش میخواهد که بیدرنگ به کمکش بیاید و درمانی برای دردهایش بیابد. او بارها از محبوبش درخواست میکند که مانند آب باران بر سرش رحمت ببارد و او را از غم و تنهایی نجات دهد. شاعر به ناامیدی و سرگشتگی خود اشاره میکند و ابراز میکند که دیگر تاب و تحمل این رنج را ندارد. همچنین، او با بهرهگیری از تمثیل ابراهیم از آتش، از محبوبش میخواهد که او را از میان آتش جدایی نجات دهد و درد او را درمان کند. در نهایت، او به صورت عمیق آرزو دارد که محبوبش او را در آغوش گیرد و آرامش را به او بازگرداند.
هوش مصنوعی: کیست که بتواند این درد را درمان کند؟ کیست که بتواند این رنج را برطرف کند؟
هوش مصنوعی: کی میخواهی برای کسی که در شرایط سخت و بیچاره است، چارهای بیابی؟ و کی میخواهی دلی بیقرار و بیدلیل را آرامش و درمانی بدهی؟
هوش مصنوعی: کی وقت آن میرسد که از پس پردهها بیرون بیایی و خود را به روشنی نشان دهی؟ تا کی میخواهی زیباییات را پنهان کنی؟
هوش مصنوعی: چقدر از کسی که دچار سردرگمی است روی برمیگردانی؟ تا کی میخواهی یک فرد ناتوان را آزار دهی و او را در بلاتکلیفی رها کنی؟
هوش مصنوعی: در دل بیابان غم خود، اکنون زمان آن است که ای پروردگار، با رحمتت بر من بباری و مرا سیراب کنی.
هوش مصنوعی: غصه و درد زیادی کشیدم و تا حدی خسته و ناامید شدم که دیگر نمیخواهم در محفل غم خودم پذیرای کسی باشم.
هوش مصنوعی: درد و رنج من از شدت سوزش به آسمان رسیده، تا کی میخواهی در آتش جدایی بسوزی؟
هوش مصنوعی: مانند ابراهیم، از محبت تو سزاوار است که مرا از وسط آتش نجات دهی.
هوش مصنوعی: اگر عراقی سر بر دامان تو گذاشته، شایسته است که اگر میتوانی، درد او را درمان کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دیو را وقتی که در زندان کنی
با سلیمان قصد شادروان کنی
آب اگر در روغن جوشان کنی
دیگدان و دیگ را ویران کنی
مرده ای را تحفه ی جانان کنی
لاشه خر را هدیه ی سلطان کنی
هین بران تا جا در آن بستان کنی
سیر سرو و سنبل و ریحان کنی
چون پسندم جای در میدان کنی
تن مشبک از دم پیکان کنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.