گنجور

 
عراقی

خیز، تا قصد کوی یار کنیم

گذری بر در نگار کنیم

روی در خاک کوی او مالیم

وز غمش ناله‌های زار کنیم

به زبانی، که بیدلان گویند

رمزکی چند آشکار کنیم

هجر او را، که جان ما خون کرد

به کف وصل در سپار کنیم

حاش لله کزو کنیم گله!

گله از بخت و روزگار کنیم

ما، اگر بر مراد او سازیم

ترک تدبیر و اختیار کنیم

زود پا در بساط وصل نهیم

دست با دوست در کنار کنیم

چون لب یار شکرافشان شد

ما به شکرانه جان نثار کنیم

عشق رویش چو پرده برگیرد

گر نمیریم پس چه کار کنیم

از عراقی چو رو بگردانیم

روی در روی غمگسار کنیم

 
 
 
مولانا

ناله بلبل بهار کنیم

تا بدان بلبلان شکار کنیم

کار او ناز و کار ما لابه است

گر ننالیم پس چه کار کنیم

در گلستان رویم و گل چینیم

[...]

صوفی محمد هروی

مرد، بر خیز تا بهار کنیم

روی خود سوی لاله زار کنیم

غوژه ای نیست این زمان موجود

ما چه سازیم و خود چه کار کنیم

پنج روزی کنیم باهم عیش

[...]

هلالی جغتایی

وقت آن شد که ما شکار کنیم

عزم صحرا و لاله‌زار کنیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه