ای شده جان در سر سودای تو
برده دلم مشک سمای تو
در چمن حسن خرامان ندید
چشم جهان سرو ببالای تو
بر فلک حسن فروزان نگشت
چهره چو خورشید خور آسای تو
ماه زمینی و نیابد به عمر
ماه فلک چون رخ زیبای تو
نور دل و دیده ی از بهر آن
در دل و در دیده کنم جای تو
خواستنت اصل تمنای من
تا کنم از دیده تمنای تو
من کیم آخر که جهان مینهد
سر چو، سر زلف تو بر پای تو
نرگس رعنای تو خونم بریخت
در هوس لعل شکر خای تو
وعده فردا مده، از آنکه رفت
عمر من اندر سر فردای تو
باز نخواهد مگر انصاف شاه
خون من از نرگس شهلای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوقهاش است. شاعر از دلبستگی و اشتیاق خود به معشوق میگوید و او را مرکز خوشبختی و نور زندگیاش میداند. او زیباییهای معشوق را با عناصر طبیعی مقایسه میکند و بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند جایگزین عشق او شود. شاعر همچنین از عدم توانایی در زندگی بدون معشوقه و حسرتش برای فرداها سخن میگوید، و در نهایت به احساس درد و رنج ناشی از دوری از معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای دل من که تحت تأثیر عشق تو قرار گرفتهای، جانم در گرو توست و خیال تو در سرم است. بوی خوش تو دل مرا تسخیر کرده است.
هوش مصنوعی: در باغ، چشمم به زیباییای نیفتاد که مانند تو، سروبلند و استوار باشد.
هوش مصنوعی: بر آسمان زیبایی، چهرهای چون خورشید مانند تو پیدا نیست.
هوش مصنوعی: شما مانند ماهی هستید که در زمین میدرخشد و هیچگاه نمیتوان به عمر ماه آسمان، از زیبایی چهره شما دست یافت.
هوش مصنوعی: برای تو، نور چشم و دل را در دل و چشمانم جا میدهم.
هوش مصنوعی: میل و آرزوی من به تو، اساس longing من است تا از چشمان تو خواستهات را به دست آورم.
هوش مصنوعی: من کی هستم که بخواهم دنیا را زیر پا بگذارم، وقتی که موی تو به پای تو افتاده است؟
هوش مصنوعی: زیبایی و جذبه تو باعث شده است که قلبم پر از احساس و آرزو شود، مانند خون که به خاطر زیبایی لبی شیرین و دلپذیر به جوش میآید.
هوش مصنوعی: به من قول فردا را نده، چراکه عمر من در انتظار فردای تو سپری شده است.
هوش مصنوعی: بازگشت نخواهد داشت مگر آنکه انصاف به خرج داده شود؛ خون من به خاطر زیبایی و جذابیت چشمان تو به تاراج رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مگر از روشنی رای تو
سر نهم آنجا که بود پای تو
گفت که آن دلبر رعنای تو
هیچ ندارد سر و پروای تو
ذات تو مفتون اثر های تو
علم تو حیران تماشای تو
مهر فلک آینه رای تو
قلزم هستی کف دریای تو
ماه غلام رخ زیبای تو
سر و کمر بسته بالای تو
تن همه چشم است به صحن چمن
نرگس شهلا به تماشای تو
مجمع دلهای پراکنده چیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.