گنجور

 
فروغی بسطامی

ماه غلام رخ زیبای تو

سر و کمر بسته بالای تو

تن همه چشم است به صحن چمن

نرگس شهلا به تماشای تو

مجمع دل‌های پراکنده چیست

چین سر زلف چلیپای تو

زاهد و اندیشهٔ گیسوی حور

دست من و جعد سمن سای تو

گر تو زنی تیغ هلاکم به فرق

فرق من و خاک کف پای تو

روی من و خاک سر کوی عشق

رای من و پیروی رای تو

تیر من دیدهٔ کج بین غیر

تیغ من و تارک اعدای تو

چند فشاند نمکم بر جگر

لعل شکرخند شکرخای تو

دیر کشیدی ز میان بس که تیغ

مرد فروغی ز مداوای تو