ماه غلام رخ زیبای تو
سر و کمر بسته بالای تو
تن همه چشم است به صحن چمن
نرگس شهلا به تماشای تو
مجمع دلهای پراکنده چیست
چین سر زلف چلیپای تو
زاهد و اندیشهٔ گیسوی حور
دست من و جعد سمن سای تو
گر تو زنی تیغ هلاکم به فرق
فرق من و خاک کف پای تو
روی من و خاک سر کوی عشق
رای من و پیروی رای تو
تیر من دیدهٔ کج بین غیر
تیغ من و تارک اعدای تو
چند فشاند نمکم بر جگر
لعل شکرخند شکرخای تو
دیر کشیدی ز میان بس که تیغ
مرد فروغی ز مداوای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید. شاعر به توصیف چهره زیبا، موها و دیگر جذابیتهای او میپردازد و میگوید که همه دلها به تماشای او هستند. او اشاره میکند که عشق و پیوند با معشوق مهمترین چیزها در زندگیاش هستند و به تأثیر عمیق عشق بر روح و جسمش پرداخته و از دردهای ناشی از دوری و وهم و خیال در عشق میگوید. در نهایت، شاعر بیان میکند که هر درد و رنجی که میکشد ناشی از عشق به اوست و انتظار بهبود و وصال را دارد.
هوش مصنوعی: ماه مانند یک بنده در خدمت زیبایی چهرهات ایستاده و زیباییات در بالای سرت و کمرت برتری دارد.
هوش مصنوعی: همه نگاهها به زیبایی و تماشای چمن و گل نرگس جذاب شماست.
هوش مصنوعی: دلهای پراکنده و دور هم جمع شدهاند؛ این جمع شدن چه ارتباطی با زیبایی و جذبهی موهای پیچخوردهی تو دارد؟
هوش مصنوعی: این بیت به تفاوت بین زهد و دنیاست. زاهد به چیزی فکر میکند که به دور از دنیای مادی و لذتهای آن است، در حالی که زیباییهای ظاهری و جذابیتهای دنیوی نیز وجود دارند. به عبارتی دیگر، زیباییهای دنیوی و کمالات ظاهری میتوانند انسان را به خود جلب کنند و دلبستگیهایی ایجاد کنند که ممکن است با آموزههای زهد در تضاد باشد.
هوش مصنوعی: اگر تو با شمشیر خود مرا به هلاکت برسانی، این مرگ من هیچ تفاوتی با خاک زیر پای تو نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: به روی من و بر روی خاک کوی عشق، نظر من مهم نیست و من پیرو نظر تو هستم.
هوش مصنوعی: من با چشمان خود، دشمنانت را میبینم و تیر من، به جای اینکه به سمت قله تو برود، به سوی کج بینی و نادانی آنان میرسد.
هوش مصنوعی: چندین بار نمک را بر روی جگر شیرین و خوشرنگ تو میپاشم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مدت زیادی از زمانی که تو در میان ما نبودی گذشته است و در این مدت تأثیر تو به قدری عمیق بوده که حتی وجود فردی چون مردان نیز نتوانسته کمکی به درمان زخمهای ناشی از غیبت تو کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مگر از روشنی رای تو
سر نهم آنجا که بود پای تو
ای شده جان در سر سودای تو
برده دلم مشک سمای تو
در چمن حسن خرامان ندید
چشم جهان سرو ببالای تو
بر فلک حسن فروزان نگشت
[...]
گفت که آن دلبر رعنای تو
هیچ ندارد سر و پروای تو
ذات تو مفتون اثر های تو
علم تو حیران تماشای تو
مهر فلک آینه رای تو
قلزم هستی کف دریای تو
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.