گنجور

 
فروغی بسطامی

ماه غلام رخ زیبای تو

سر و کمر بسته بالای تو

تن همه چشم است به صحن چمن

نرگس شهلا به تماشای تو

مجمع دل‌های پراکنده چیست

چین سر زلف چلیپای تو

زاهد و اندیشهٔ گیسوی حور

دست من و جعد سمن سای تو

گر تو زنی تیغ هلاکم به فرق

فرق من و خاک کف پای تو

روی من و خاک سر کوی عشق

رای من و پیروی رای تو

تیر من دیدهٔ کج بین غیر

تیغ من و تارک اعدای تو

چند فشاند نمکم بر جگر

لعل شکرخند شکرخای تو

دیر کشیدی ز میان بس که تیغ

مرد فروغی ز مداوای تو

 
 
 
امامی هروی

ای شده جان در سر سودای تو

برده دلم مشک سمای تو

در چمن حسن خرامان ندید

چشم جهان سرو ببالای تو

بر فلک حسن فروزان نگشت

[...]

عرفی

ذات تو مفتون اثر های تو

علم تو حیران تماشای تو

میرداماد

مهر فلک آینه رای تو

قلزم هستی کف دریای تو

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه