پیکری بیگناه را دیدم
چو گنهکار در جحیم افتاد
پخته کردش چو خام طبعش یافت
مالک دوزخش که بود استاد
زان پس از دوزخش برون آورد
تا کند موضع خراب آباد
بر لبش چون بلطف آب فشاند
سوز و تا بیش در نهاد نهاد
در جهان کآب آتش افروزد
جز در آن طبع کس ندارد یاد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
پیکری بیگناه را دیدم
چو گنهکار در جحیم افتاد
پخته کردش چو خام طبعش یافت
مالک دوزخش که بود استاد
زان پس از دوزخش برون آورد
تا کند موضع خراب آباد
بر لبش چون بلطف آب فشاند
سوز و تا بیش در نهاد نهاد
در جهان کآب آتش افروزد
جز در آن طبع کس ندارد یاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعری بیگناه را میبیند که به مانند گناهکاری در جهنم افتاده است. او را به شدت عذاب میدهند تا چون خوی خامش را در یابند. مالک جهنم او را از آتش بیرون میآورد تا در جای ویران و خراب، اقداماتی انجام دهد. در این حال، آب بر لبش میپاشد و سوز و آتش در دل او ایجاد میکند. در جهانی که آتش و آب در هم میآمیخت، تنها این خصلت اوست که در خاطرهها باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دیدم که یک انسان بیگناه در حال suffering و درد و عذاب به سر میبرد، انگار که گناهکاری در آتش جهنم گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: او را همانطور که خام بود تربیت کرد و در نتیجه، مالک دوزخش را که استادش بود پیدا کرد.
هوش مصنوعی: پس از آنکه او را از دوزخ نجات داد، برآمد تا جایی که ویران شده را آباد کند.
هوش مصنوعی: لبان او همچون آبی نرم و ملایم بر دل مینشیند و هرچه بیشتر در وجودش نفوذ میکند، احساس عمیقتری را ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: در دنیایی که آتش بر اثر آب شعلهور میشود، هیچکس جز خود آن فرد، چنین خاصیتی را به یاد ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاد زی با سیاهچشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعدموی غالیهبوی
[...]
هر که بود از یمین دولت شاد
دل بمهر جمال ملت داد
هر که او حق نعمتش بشناخت
میر مارا نوید خدمت داد
طاعت آن ملک بجا آورد
[...]
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیشِ ما برداشت
[...]
آن شنیدی که حیدر کرار
کافران کشت و قلعه ها بگشاد
تا نداد او دو قرص نان جوین
هفده آیت خداش نفرستاد
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.