گنجور

 
ابن یمین

پرتو روی تو بر کسوت خوبی علم است

زلفت از غالیه بر ماه دو هفته رقم است

چون خم ابروی مشکین تو مانند هلال

شود انگشت نما سوره نون والقلم است

دهن تنگ تو چون لب بسخن بگشاید

سخنت حجت اثبات وجود و عدم است

یوسف مصر وجودی و ز بس محتشمی

چون سلیمانت روان بر عقب از جان حشم است

کشتگان غم خود را چو درآری بشمار

گر از ایشان بشمارد غمت اینهم کرم است

گر بکشتن برسد در قدمت ابن یمین

اینچنین راه بسر گر نرود بی قدم است