گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ابن یمین

آن کزو داریم درد دل دوای جان ماست

درد کز جانان بود سرمایه درمان ماست

یوسف مصر دلست و همچو جان ما را عزیز

بی رخش فردوس اعلی کلبه احزان ماست

آبروئی نیست ما را پیش آن سلطان حسن

ور بود آنهم ز سیل چشم اشک افشان ماست

عاقلان گویند در زنجیر زلفش دل مبند

این دل دیوانه پندارند در فرمان ماست

گفت نزد ما ز حرمت کس نمی یارد رسید

گر چه حرمت هست لیکن این خود از حرمان ماست

ما چو ترک جان گرفتیم از پی جانان خویش

اندرین ره هر چه آن دشوار هست آسان ماست

جان فدا کردیم و سر در پایش افکند و نگفت

هرگز او کابن یمین سرگشته و حیران ماست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode