شراب عشق چون در جام کردند
خرد را مست و بی آرام کردند
چه با لذت میی بود آنکه گوئی
ز میگون لعل جانان وام کردند
چو نام دلبر از مطرب شنیدند
بکلی ترک ننگ و نام کردند
ز عشقش دست بر دنیا فشاندند
دو عالم را بزیر گام کردند
بماند از رشک دست سرو بر سر
چو یاد سرو سیم اندام کردند
غلام آن رخ و زلفم که گوئی
سحر را همنشین با شام کردند
سرشک همچو لعل و روی چون زر
ز حالم خلق را اعلام کردند
کشید ابن یمین بر یاد لعلش
نخستین باده کاندر جام کردند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترا ایشان چنین خودکام کردند
ز خودکامی ترا بدنام کردند
در آن بخشش که رحمت عام کردند
دو صاحب را محمد نام کردند
ترا انسان کامل نام کردند
میان سالکانت جام کردند
نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو باخود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
لب میگون جانان جام در داد
[...]
همه دود جهنم وام کردند
سیه شد عالم و شب نام کردند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.