زلف آشفته همی تابی و من می تابم
آتش چهره میفروز که من در تابم
شب خیال تو به بالین من آمد گفتم
آه کامد به سرم عمر و من اندر خوابم
ما درین بحر به کشتی تو یابیم نجات
کششی کن که به ساحل کشی از گردابم
آن چنان تشنه ی لعل لب سیراب توام
کاب حیوان نتواند که کند سیرابم
طاق ابروی تو پیوسته مرا در نظرست
زان جهت سجده کنان معتکف محرابم
به چه باب از در محبوب بگردانم روی
روی فتحی ننمودند ز دیگر بابم
چنبر زلف تو شد سلسله ی ابن حسام
هر طرف می کشد آشفته بدان قلابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با توصیف زلف آشفته محبوبش، احساس شیدایی و دلپریشی خود را بیان میکند. او به آتش چهره محبوب اشاره میکند که او را در حال تاب خوردن قرار داده و خوابهایش را تحت تأثیر قرار داده است. شاعر از امید به نجات در دریایی که در آن غرق شده صحبت میکند و از محبوبش درخواست میکند تا او را به ساحل برساند. او به شدت تشنه لبهای محبوب است و به نمای زیبای ابروهای او در ذهنش اشاره میکند. شاعر در نهایت از تمایلش به نزدیکی و سجده به محبوب میگوید و مکان پنهانی را به عنوان محراب عشق خود معرفی میکند. در پایان، او به بند زلف محبوب اشاره میکند که همچون دامی او را به خود کشیده است.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی زلف معشوق اشاره دارد که به خاطر آشفته بودنش در حال تاب خوردن است. شاعر نیز با این تصویر خود را در حالتی از زیبایی و عاشقانه بودن به نمایش میگذارد و میگوید که چهره معشوق به مانند آتش درخشان است و او تحت تأثیر این زیبایی در حال تاب خوردن و افروختن است. به بیان دیگر، شاعر از عشق و جذابیت معشوق و تأثیر آن بر دل و جان خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: در شب، تصور تو به کنارت من آمد و من در خواب بودم، گفتم که آه، عمرم به پایان رسید.
هوش مصنوعی: ما در این دریا به کمک کشتی تو نجات پیدا میکنیم. لطفاً کمکی کن تا از این گرداب به ساحل برسانی.
هوش مصنوعی: من به قدری به زیبایی لبهای تو اشتیاق دارم که هیچ چیزی نمیتواند تشنگیام را برطرف کند.
هوش مصنوعی: ابروی قشنگ تو همیشه در نظر من است و به همین دلیل من در محل عبادت خود، مانند یک متوجه در حال سجده هستم.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم روی خود را از در محبوب برگردانم، در حالی که از در دیگر هم مرا پذیرا نیستند و هیچ پیروزی در کار نیست؟
هوش مصنوعی: زلفهای تو به مانند یک حلقه دور من را احاطه کرده است و هر طرفی که میروم، این حلقه باعث آشفتگی و سردرگمی من میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم پرخواب گشودی و ببستی خوابم
و آتش چهره نمودی و ببردی آبم
آنچنان تشنه لعل لب سیراب توام
کاب سرچشمه ی حیوان نکند سیرابم
دوش هندوی تو در روی تو روشن می گفت
[...]
به درد عشق تو درمان نیابم
ببرد از من به دستان هوش و تابم
ز دست غمزه غمّاز شوخت
برفت از دست باری خورد و خوابم
حدیث عشق رویت با طبیبان
[...]
گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم
دم آبی نخوری تا نکنی سیرابم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.