چشم پرخواب گشودی و ببستی خوابم
و آتش چهره نمودی و ببردی آبم
آنچنان تشنه لعل لب سیراب توام
کاب سرچشمه ی حیوان نکند سیرابم
دوش هندوی تو در روی تو روشن می گفت
که مرا بیش مسوزان که قوی در تابم
آرزو می کندم با تو شبی در مهتاب
که بود زلف سیاهت شب و رخ مهتابم
من مگر چشم تو در خواب ببینم هیهات
این خیالست من خسته مگر در خوابم
رفتم ار جان بدهم در طلبت عمر تو باد
ور بمانم شرف بندگیت دریابم
بوصالت که ره بادیه بر روی خسک
با وصالت نکند آرزوی سنجابم
راست چون چشم خوشت مست شوم در محراب
گر بود گوشه ی ابروی کژت محرابم
همچو خاک ره اگر خوار کنی خواجو را
بر نگردم ز درت تا چه رسد زین بابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از خواب و آرزوهای عاشقانهاش صحبت میکند. او با چشمان پرخواب و در میان آتش عشق، از دلتنگی و تشنگی نسبت به محبوبش میگوید. احساس تشنگی او به پیوند لبهای معشوق و نور چهرهاش اشاره دارد. شاعر از آرزوی شبنشینی با محبوبش در زیر نور مهتاب سخن میگوید و به این خیال دلخوش است که شاید روزی بتواند به وصال محبوبش دست یابد. او به عمق احساساتش پرداخته و حتی اگر باید جانش را فدای عشق کند، حاضر است. در نهایت، شاعر به حقارت خود در عشق اشاره میکند و میگوید حتی اگر به او بیاعتنایی شود، از در محبوبش دور نخواهد شد.
هوش مصنوعی: چشمان پر از خواب خود را باز کردی و دوباره بستید. این کار خوابم را برد و زیبایی چهرهات مانند آتش، جانم را سوزاند و آبم را گرفت.
هوش مصنوعی: آنقدر به لبهای زیبا و شیرین تو نظر دارم و تشنهام که حتی آب زلال و حیاتبخش نیز نمیتواند عطش من را فرو بنشاند.
هوش مصنوعی: دیشب معشوق تو با چهرهای روشن به من گفت که مرا بیش از این نسوزان، زیرا من در تحمل دردهایم قوی هستم.
هوش مصنوعی: آرزو داشتم شبی را با تو زیر نور مهتاب بگذرانم، زمانی که موهای سیاهت مانند شبی تاریک و چهرهات روشن همچون مهتاب بود.
هوش مصنوعی: جز این نیست که من در خواب چشم تو را ببینم، و این خیال محالی است. آیا ممکن است من خسته و در خواب باشم؟
هوش مصنوعی: اگر جانم را در راه عشق تو بدهم، عمر تو برقرار باشد، و اگر هم بمانم، شرف بندگی تو را به دست میآورم.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از راهی صحبت میکند که به وصال معشوق نمیانجامد و به نوعی بیانگر ناامیدی و حسرت عاشق است. او به نحوی به مقایسه خودش با سنجابی میپردازد که از دسترسی به معشوق خود ناتوان است و اینکه در این مسیر اکنون هیچ امیدی ندارد. به طور کلی، احساسات ناکامی و آرزوهای برآورده نشده در این بیان نمایان است.
هوش مصنوعی: اگر چشمان زیبای تو را بنگرم، مست و مدهوش میشوم؛ حتی اگر گوشهی ابروی کج تو، برایم جایگاهی مقدس باشد.
هوش مصنوعی: اگر مرا مانند خاک پای خود خوار کنی، باز هم از در تو دور نخواهم شد، چه برسد به اینکه بخواهم از این موضوع دلسرد شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به درد عشق تو درمان نیابم
ببرد از من به دستان هوش و تابم
ز دست غمزه غمّاز شوخت
برفت از دست باری خورد و خوابم
حدیث عشق رویت با طبیبان
[...]
زلف آشفته همی تابی و من می تابم
آتش چهره میفروز که من در تابم
شب خیال تو به بالین من آمد گفتم
آه کامد به سرم عمر و من اندر خوابم
ما درین بحر به کشتی تو یابیم نجات
[...]
گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم
دم آبی نخوری تا نکنی سیرابم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.