ساقی بیار لعل مذاب رحیق خاص
باشد که یابم از غم دل یک زمان خلاص
ما را به آب چشمهٔ حیوان چه حاجت است
لعل لب تو چشمهٔ نوش است در خواص
آنجا که قید زلف تو دام بلا نهد
لَیسَ المَفَرُّ منتفعاً مِنه و المَناص
قلب مرا رواج به اکسیر مهر توست
کز کیمیای آن زر خالص شود رصاص
ما را بکش به غمزه که مفتی درس عشق
بر خون عاشقان ندهد فتوی قصاص
ابن حسام طبع تو پرسیم کرد نیست
مَلاَّت فَاهشک لولایِیَ الخَصاص
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل ز غم منال که از گردش زمان
تنها تو نیستی به جفای زمانه خاص
خاصیتی است مردم این روزگار را
نتوان به هیچ روی شدن منکر خواص
گر فیالمثل هزار نکویی کنی به خلق
[...]
ساقی بده ز خم صفا یک دو جام خاص
تا یابم از کدورت خود یک دو دم خلاص
باشد به قدر لطف سخنور سخن لطیف
از گفته های عام مجو نکته های خاص
بر خصم جور پیشه مکن تیغ انتقام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.