خسروا بشنو فزونی از چو من کم کاستی
راستی بتوان شنود آخر هم از ناراستی
کی روا دارد خرد آزار حق جستن شها
از برای بیوفایی باطلی کم کاستی
سر بسر دنیا نیرزد موری آزردن از آنک
چون به دست آید اگر پا داردی زیباستی
گر نه دنیا بیوفا بودی و مردم کش چنین
در جهان حاکم کنون هم آدم و حواستی
چون جهان بگرفت اسکندر زدار اهم نداشت
ور جهان داراستی شه در جهان داراستی
خسروا داود شاها ملک اگر باقی بدی
تا ابد ملک سلیمان نبی برجاستی
چون سلیمان شهریاری در زمانه کس نبود
هم به سوی تخته شد و آن تخت کش ماواستی
آن همه شاهان ایرانی و تورانی کجاند
کز نهیب تیغشان بسته کمر جوزاستی
ور نظر کردی به بزم ورزمشان گفتی خرد
کز سپاه و گنج هر شاهی جهان دریاستی
خاک تیره باز گفتی حال هر شه روشنت
تا شدی معلوم رایت خاک اگر گویاستی
آنکه نیکی کرد نام نیک از او باقی بماند
وربدی کردی به گیتی هم به بد رسواستی
بر گرفتی عبرت از حال ملوک باستان
چون شنیدی داستانشان هر که او داناستی
آنچه فردا دید خواهی غافلی امروز هم
باز دیدی عاقلی کش چشم دل بیناستی
هر کسی فردا چو کشت خویشتن خواهد درود
کشت خود امروز بهتر کشتئی گر خواستی
اینکه خلق از کار دنیا گشت نا پروا چنین
ای دریغ ار خلق را با کار دین پرواستی
شاه اگر کردی نظر در جام جم مانند جم
آنچه ناپیدای خلقستی ورا پیداستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دشت گویی گستریده حله دیباستی
کوه گویی توده بیجاده و میناستی
کشتزار از سبزه گویی آسمانستی درست
وآسمان ساده را گویی کنون صحراستی
ارغوان لعل گویی دو لب معشوق ماست
[...]
این چه خیمه است این که گوئی پر گهر دریاستی
یا هزاران شمع در پنگان از میناستی
باغ اگر بر چرخ بودی لاله بودی مشتری
چرخ اگر در باغ بودی گلبنش جوزاستی
از گل سوری ندانستی کسی عیوق را
[...]
آن بت مجلس فروز امروز اگر با ماستی
مجلس ما خُرّمَستی کار ما زیباستی
خفته و مست است و پنداری که از ما فارغ است
عیش ما خوش نیست بی او کاشکی با ماستی
گرچه می خوردست و از مستی به خواب اندر شدست
[...]
خسروا بشنو فزونی از چون من کام کاستی
راستی بتوان شنود آخر هم از ناراستی
شرم دار آخر مجو زین بیشتر ازار خلق
از برای بیوفایی تاکسی کم کاستی
زشت باشد بهر دنیا موری آزردن ولیک
[...]
در فنای محض افشانند مردان آستی
دامن خود برفشاند از دروغ و راستی
مرد مطلق دست خود را کی بیالاید به جان
آخر ای جان قلندر از چه پهلو خاستی
سالکی جان مجرد بر قلندر عرضه داد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.