گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بلند اقبال

غمین مباش که چیزی ز عمر باقی نیست

روا بود خوری ار غم که جام وساقی نیست

مرا به زاهد این شهر دوستی نبود

که درزمانه چواوکس به بدسیاقی نیست

خلاف ساقی ومطرب که درهمه عالم

یکی چواین دوبه خوبی وخوش مذاقی نیست

تمام نائی از آن دلبر حجازی گفت

حکایتی به لبش زآن بت عراقی نیست

دمی نمی شود از پیش چشم دل غایب

وصال عاشق ومعشوق بالتلافی نیست

ز جوروکینه اهل جهان بلنداقبال

غمین مباش که چیزی ز عمر باقی نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode