بپیش مردم نادیده این سخن شینیست
که غیر دلبر ما در جهان دگر شی نیست
خیال باطل از آنست در دماغ فقیه
که در مزاج دلش بوی نشأئه می نیست
هزار مجنون در حی عشق نعره زنان
که هرکه کشته لیلی ما نشد حی نیست
بدور حسن رخش جمله جهان مستند
ولی چو ما قدح هیچ کس پیاپی نیست
تو دیده باز گشا، تاجمال جان بینی
مگو که: کیست وصالش؟ ولی بگو: کی نیست؟
جهان پرست ازین آفتاب عالم تاب
بجز وجود تو دیگر درین میان فی نیست
ز زهد لاف نزد جان قاسمی هرگز
که مرد ره نزند لاف آنچه در وی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و زیبایی است و بیانگر این موضوع است که در جهان، هیچ چیزی به جز محبوب و دلبر وجود ندارد. شاعر به انتقاد از فقیهان و خودباختگان میپردازد که درک صحیحی از عشق ندارند و تنها به خیال باطل مشغولند. او به عاشقانی اشاره میکند که در عشق دیوانهاند و تنها کسانی ارزش عشق را میدانند که کشتهی لیلی، یعنی معشوق خود، شدهاند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که غیر از محبوب، هیچ چیز دیگر در جهان ارزش ندارد و زهد و بیاعتنایی در عشق نمیتواند واقعی باشد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در میان مردم، هیچ چیز دیگر وجود ندارد که ارزش بحث یا توجه داشته باشد، جز عشق و زیبایی دلبر ما. در واقع، تنها عشق به دلبر در این دنیا دارای اهمیت است و هر چیز دیگری بیمعنا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اندیشهی نادرست ناشی از این است که فقیه در دل خود عطر و طعمی از معنویت و نشأهی حقیقی را حس نمیکند.
هوش مصنوعی: هزاران مجنون در عشق لیلی فریاد میزنند که هر کسی که در این عشق دچار نشود، نمیتواند به زندگی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: تمام جهان تحت تاثیر زیبایی چهرهات است، اما هیچ کسی مانند ما، اینقدر به عشق و شوق در حال نوشیدن نیست.
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن و زیبایی روح را ببین. نگو که وصال او کیست، بلکه بگو که چه کسی نیست.
هوش مصنوعی: این جهان به خاطر وجود پرنور و درخشان توست که ارزشمند است و بدون وجود تو هیچ چیز دیگر در اینجا معنی ندارد.
هوش مصنوعی: از درویی و ادعای زهد و پارسایی بپرهیز، چرا که انسانهای واقعی هرگز بر ادعاهای بیاساس تکیه نمیکنند و به آنچه ندارند، نمیبالند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگانا با دست گوهر افشانت
همیشه کار زمین وزمان گهر چینی ست
اگر به رفعت قدرت فلک به صد درجه
فراز خویش نبیند ز خویشتن بینی ست
مرا به خلعت زیبا و استر رهوار
[...]
غمین مباش که چیزی ز عمر باقی نیست
روا بود خوری ار غم که جام وساقی نیست
مرا به زاهد این شهر دوستی نبود
که درزمانه چواوکس به بدسیاقی نیست
خلاف ساقی ومطرب که درهمه عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.