من به پیش خویش می پنداشتم یارم توئی
آزمایش کردمت یارم نیی بارم توئی
کرده ای روز مرا صد باره از شب تیره تر
خود غلط می گفتمت شمع شب تارم توئی
هر چه می خواهی به آزار دل من سعی کن
نیستم آزرده خاطر چون دل آزارم توئی
غم ندارم ز اینکه چشمانت مرا بیمار کرد
شادم از بیماری خود چون پرستارم توئی
من نپندارم که هجران چیست در وصلم مدام
کآنچه روز و شب همی اندر نظر دارم توئی
از خدا خواهم همی شبها که گردد زودصبح
زآنکه چون طالع شودخورشید پندارم توئی
هیچ می دانی بلنداقبال گشتم در چه روز
در همان روزی که گفتی عاشق زارم توئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با محبت و احساس عمیق به یارش اشاره میکند و از تصور اولیهاش دربارهی او سخن میگوید. او به تجربههای تلخی که از عشق کشیده پرداخته و اعتراف میکند که با وجود دردها و مشکلات، از آزار یار شکایتی ندارد، زیرا او را همچنان دوست دارد. شاعر احساس میکند که یارش برایش مانند نوری در تاریکی است و وجودش، حتی در لحظات سخت، باعث شادی اوست. همچنین، او درک میکند که همهچیز به یارش مربوط میشود و در نتیجه، حضور او را همچون خورشیدی میبیند که زندگیاش را روشن میکند. در نهایت، شاعر ابراز شادمانی میکند که در روزی خاص، یارش او را عاشق نامیده و این موضوع برایش خوشبختی به حساب میآید.
هوش مصنوعی: من فکر میکردم تو همدم من هستی، اما بعد از آزمایش فهمیدم که تو همراهم نیستی.
هوش مصنوعی: افرادی که در زندگی روزمره با مشکلات و تاریکیها روبرو هستند، ممکن است احساس کنند که روز به روز وضعیتشان بدتر از قبل میشود. اما در این میان، وجود فردی خاص در زندگیشان میتواند مانند نور امیدی باشد که در شب تار وجودشان روشنایی میآورد. در واقع، در دل مشکلات و تردیدها، همان شخص میتواند باعث روشنایی و آرامش شود.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهی برای ناراحت کردن قلب من تلاش کن، ولی من ناراحت نیستم چون خود تو باعث ناراحتی دلم هستی.
هوش مصنوعی: من از اینکه چشمانت مرا بیمار کرده ناراحت نیستم. بلکه از بیماری خود خوشحالم؛ چون تو پرستار من هستی.
هوش مصنوعی: من فکر نمیکنم که دوری چه معنایی دارد، زیرا در هر لحظه از روز و شب، تنها تو را در نظر دارم.
هوش مصنوعی: از خدا میخواهم که شبها زود سپری شود، زیرا وقتی آفتاب طلوع میکند، تصور میکنم تو آنجا هستی.
هوش مصنوعی: آیا خبر داری که من در کدام روز به خوشبختی رسیدم؟ همان روزی که تو گفتی که عاشق زاری هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که در جان فگار و چشم بیدارم تویی
هر که پیدا می شود از دور پندارم تویی
آن که جان می بازد و سر درنمی آری منم
وان که خون می ریزد و سر برنمی آرم تویی
گر تلف شد جان چه باک این بس که جانان منی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.