نمی شنیدم اگرگاهی از لبت سخنی
نبودهیچ گمانم که باشدت دهنی
به حسن مادر گیتی نزاده همچو توئی
به عشق دیده دوران ندیده همچومنی
نه کس چوخد تو دیده است ماه در فلکی
نه همچو قد تو رسته است سرودرچمنی
به غیر از این که تو را تن عیان به پیرهن است
که دیده روح مجسم میان پیرهنی
به چاه یوسف یعقوب اگر اسیر افتاد
تویوسف منی وباشدت چه ذقنی
منم تووتومنی هیچکس به جز من وتو
ندیده است که باشد دو روح در بدنی
هر آنکه از می لعل توقطره ای بچشد
به کام اوندهد لذتی شراب دنی
از آن به زلف توافتاده پیچ وتاب وشکنج
دل شکسته ز بس بسته ای به هر شکنی
کسی ندیده به بتخانه ها بتی چون تو
که باشدش دلی از آهن وز سیم تنی
چو آنغزال ز صیادکرده رم هرگز
به دام کس نتوان آردت به هیچ فنی
دمید عاقبت الامر خط به گرد لبت
ببین که خاتم جم شد نصیب اهرمنی
به زلف خویش بگو رهزنی دگر نکند
که سر برند به هر جا که هست راهزنی
ز عشق دوست کشد دست کی بلنداقبال
اگر بمیرد و پوشند برتنش کفنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از زیبایی و منحصر به فردی شخصی خاص میپردازد. شاعر به عشق و علاقه عمیق خود نسبت به معشوق اشاره میکند و او را بینظیر و فراتر از تمامی زیباییها توصیف میکند. در این شعر، مفهوم عشق و پیوند عمیق دو روح نیز بیان شده و تأکید بر این است که هیچ کس نمیتواند به درستی خصوصیات و زیباییهای معشوق را درک کند. شاعر همچنین به قدرت عشق و تأثیر عمیق آن بر زندگی افراد اشاره دارد و در نهایت به این نکته میرسد که عشق، حتی در مرگ، نیز با ارزش است.
هوش مصنوعی: اگر گاهی از لب تو سخنی نمیشنیدم، هیچ وقت فکر نمیکردم که هیچ چیزی در دهانت نیست.
هوش مصنوعی: هیچ کس به زیبایی و جذابیت تو در دنیا متولد نشده است و هیچ قلب عاشق هم مانند تو را ندیده است.
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند تو ماهی زیبا در آسمان ندیده و هیچ کس به اندازه تو، به قد بلند و دلربا در باغی خرم و پرگل نروییده است.
هوش مصنوعی: جز این که بدن تو پوشیده به لباس است، روح تو همچون مجسمهای درون این لباس دیده میشود.
هوش مصنوعی: اگر یعقوب پسرش یوسف را در چاه دید و حسرت خورد، تو هم هرچقدر سختی بکشی، من در دلم تو را مثل یوسف میدانم.
هوش مصنوعی: من فقط تو را میبینم و هیچکس دیگری نمیتواند دو روح را در یک جسم ببیند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از شراب زیبایی ذرهای بچشد، طعمی از لذتهای دنیوی را تجربه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: از موهای تو پیچ و تاب زیادی گرفته و دل من به خاطر زخمهایی که از دوری خورده، مدام در حال شکنج و غمگینی است. تو با هر بیمحلیای که میکنی، بیشتر این دل شکسته را میشکنی.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند تو را در معابد بت پرستی ندیده است، تویی که دلی محکم بهاندازه آهن و بدنی به لطافت نقره داری.
هوش مصنوعی: مثل غزالی که از صیاد در رفته، هیچ کس از هیچ راهی نمیتواند تو را به دام بیندازد.
هوش مصنوعی: سرانجام، نوری در اطراف لب تو تابید و ببین که چه چیزی به دست آمده است؛ انگار که نشان جمشید، به یک موجود شیطانی تعلق گرفته است.
هوش مصنوعی: به موهای خود بگو که دیگر کسی اجازه نداشته باشد در جایی که هست، به سرقت بپردازد و به راحتی از آنجا بگذرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر عشق دوست جان بدهد، آیا چه کسی با دست بلندی و اقبال خوب میتواند او را نجات دهد، اگر او بمیرد و بر بدنش کفن بپوشند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی
ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی
به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی
به موکب اندر گویی که سرو در چمنی
ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام
[...]
دلم به عشق بتی را همیکند شمنی
که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی
بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند
کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی
شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز
[...]
گمان مبر که ز بیعیبی عمادست آن
که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی
مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد
برای من که هجا را بود هجا نکنی
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپیچم که مستحب منی
چو سرو در چمنی راست در تصور من
چه جای سرو که مانند روح در بدنی
به صید عالمیانت کمند حاجت نیست
[...]
شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی
من اعتماد ندارم که عهد می شکنی
به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش
چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی
چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.