گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بلند اقبال

زنی از غمزه ای شوخ ار به نیشکر شکرخندی

کشدمانند نی افغان به آهنگی زهر بندی

مگر کردی اسیر سرو قد خویش قمری را

که چون من بردل او را هم به گردن هشته ای بندی

نکورویا گرت بیم ازگزند چشم بد نبود

چرا برآتش رخ هشته ای از خال اسپندی

من از آندم که دیدم زلف چون زنار بر دوشت

کشیدم ناله چون ناقوس وترسا گشته ام چندی

سزدای نوجوان از حسن خود گر بر جهان نازی

که دهر پیرمانندت نزائیده است فرزندی

کشم بار غمت را همچوکاهی با تن لاغر

بلی مشتاق را چون کاهی آید کوه الوندی

کسی همچون بلنداقبال اندر عاشقی نبود

تورا از حسن اگرباشد به عالم مثل ومانندی

 
 
 
ناصرخسرو

از آن پس کاین جهان را آزمودی گر خردمندی

در این پر گرد و ناخوش جای دل خیره چرا بندی؟

به بیماری از این جای سپنجی چون شوی بیرون

مخور تیمار چندینی نه بنیادش تو افگندی

یکی فرزند خواره پیسه گربه است، ای پسر، گیتی

[...]

قطران تبریزی

خداوند جهان باشد کسی کش تو خداوندی

کند پیوند با بخت آنکه تو با او بپیوندی

خداوندا به تو نازد به هر جائی خداوندی

یکی را حنظل و زهری یکی را شکّر و قندی

موالی را همه پندی معادی را همه بندی

[...]

مولانا

اگر بی‌من خوشی یارا به صد دامم چه می‌بندی

وگر ما را همی‌خواهی چرا تندی نمی‌خندی

کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه

بدین سرکای نه ساله نداند کرد خرسندی

بخند ای دوست چون گلشن مبادا خاطر دشمن

[...]

سعدی

نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی

که ما را بیش از این طاقت نمانده‌ست آرزومندی

غریب از خوی مطبوعت که روی از بندگان پوشی

بدیع از طبع موزونت که در بر دوستان بندی

تو خرسند و شکیبایی چنینت در خیال آید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
امیرخسرو دهلوی

گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک چندی

پریشانی زلفش آمد و زد راه خرسندی

جز این شیرینی اندر عیش تلخ خود نمی بینم

که گه گه می کنی بر گریه تلخم شکرخندی

گواران باد بر جان و دلم زهر فراق تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه