دل زخمدار و طره او مشکبو بود
ناسور اگر دلم کند از بوی او بود
تا درکنار من بنشیند سهی قدی
از چشمه های چشم کنارم چو جو بود
شیرین تر است در برم از شکر ار چه یار
هم تلخ گوی باشد وهم تندخو بود
دل آرزو کند که زندبوسه ها بر او
در هر لبی که از لب او گفتگو بود
دیدیم بود چین وختن تبت وتتار
ما را گمان که زلف تویک مشت موبود
دلبر نشسته در بر دل روز و شب چرا
دل غافل است واین همه در جستجو بود
گفتی که درجهان چه به دل داری آرزو
وصل تو است اگر به دلم آرزو بود
اقبال هر که را که بلنداست همچومن
بی پرده دلبرش به برش روبرو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعر برای معشوقش است. شاعر از زخمهای دلش میگوید که به خاطر یاد معشوق و زیباییهایش آزار میبیند. او در آرزوی نشستن معشوق در کنار خود و لذت بردن از حضورش است. در این اشعار، میتوان به تضاد شیرینی و تلخی در عشق اشاره کرد و همچنین کوشش دل برای رسیدن به معشوق که همیشه در جستجوی اوست. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که در جهان، هیچ آرزویی بالاتر از وصال معشوق نیست و در انتها از دیگران میخواهد که قدر عشق خود را بدانند.
هوش مصنوعی: دل جریحهدار من، که به خاطر او زندانی درد است، زمانی قابل تحمل میشود که عطر او را حس کنم. اگر از این عطر دور شوم، درد این زخم بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: تا وقتی که یک دختر با قامتی راست و بلند از چشمههای چشم من کنارم نشسته باشد، زندگیام جاری و سرشار از زیبایی خواهد بود.
هوش مصنوعی: حضور یار و هم نشینی با او برای من از هر نوع شیرینی و شکر هم خوشایندتر است، حتی اگر او زبانش تلخ باشد یا طبعش تند و تیز.
هوش مصنوعی: دل آرزو دارد که هرگاه صحبت از او در میان باشد، بوسهها بر او نثار شود، یعنی به او محبت و توجه زیادی شود.
هوش مصنوعی: ما در دنیا با چین و مغولان و تاتارانی که دور و بر ما هستند، مواجهیم. اما گمان میکنیم که زلف تو همانند یک دسته مو است که در دست ماست.
هوش مصنوعی: دلبر در کنار دل نشسته و روز و شب را میگذراند، اما چرا دل غافل است و این همه در جستجوی اوست؟
هوش مصنوعی: گفتی در دنیا چه آرزویی داری، من در دلم فقط آرزوی وصال تو را دارم، اگر واقعا آرزویی در دلم باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به درجات بالایی رسیده باشد، مانند کسی است که معشوقش بدون هیچ مانعی در کنار اوست و به راحتی با او مواجه میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ناچار هر که صاحب روی نکو بود
هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود
ای گل تو نیز شوخی بلبل معاف دار
کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود
نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی
[...]
گر جمله شهر صورت و روی نکو بود
کو صورتی که این همه معنی درو بود
خرم دل بهشتی و خوش عالمی بهشت
گر در بهشت حور باین رنگ و بو بود
در سجده گاه بندگی تو چو آسمان
[...]
صاحب قلاده اهل نزاع و غلو بود
کارش نکو بود اگرش جست و جو بود
واعظ، مکن مبالغه، ترسم که زهد ما
در راه عشق شیوه سنگ و سبو بود
آبم ز سر گذشت و دمی دست و پا زدم
[...]
آن راکه زخمی از دم شمشیر او بود
بی چشم زخم آب حیاتش به جو بود
آسودگی به خواب نبیند تمام عمر
آن را که خار پیرهن از آرزو بود
هرکس زجود پیر خرابات آگه است
[...]
تنها نه ترک بچه من تندخو بود
این خوی تند لازم روی نکو بود
بلبل زدرد تست گل آگه فغان مکن
آن به که کار عاشق بی گفتگو بود
با رنج باد بیزن وجور شکرفروش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.