از غم رویش مبین کز گریه چشمم نم بود
دامنم را بین که اندر هر کنارش یم بود
در دل هر آدمی باشد در این عالم غمی
من غمی دارم به دل کاندر دل عالم بود
قدچون تیرم کمان آسا چه غم گر گشته خم
آن هلال ابروان را هم که دیدم خم بود
زهر اگر باشد به دست وی شودخوشتر ز نوش
زخم اگر آید ز تیغ او بهاز مرهم بود
چشمت از افراسیاب است وشدش مژگان سپاه
نیست پروائی مرا هم چون دل رستم بود
از پری زادی یقین گر نیستی حوری نژاد
کاینچنین صورت نه از نسل بنی آدم بود
چون بلند اقبال گردیدم ز عشق آن نگار
می سزد گر از وصالش هم دلم خرم بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا معینالدین وزیر خسرو عالم بود
عالم از عدلش بهشتی تازه و خرم بود
در پناه دولت او بنده و آزاد را
ناز و نعمت بیش باشد رنج و محنت کم بود
تا سر او سبز باشد رویها گلگون بود
[...]
روشن آن بدری که کمتر منزلش عالم بود
خرم آن صدری که قبلهش حضرت اعظم بود
این جهان رخسار او دارد از آن دلبر شدست
و آن جهان انوار او دارد از آن خرم بود
حاکمی کاندر مقام راستی هر دم که زد
[...]
آبروی کعبه گر از چشمه زمزم بود
کعبه دل را صفا از دیده پرنم بود
از خودآرا، دست بر دنیا فشاندن مشکل است
در ته سنگ است هر دستی که با خاتم بود
می کند عالم به چشم سوزن عیسی سیاه
[...]
مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم کم بود
لعن ابلیس از ره فرزندی آدم بود
تا فراموشش نگردد کار مردم ساختن
رشته بر انگشت شاه از حلقه خاتم بود
کوس رحلت زن، چو شد خورشید اقبالت بلند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.